دلم برای کودکانه ای هایم تنگ شده است

دلم برای کودکانه ای هایم تنگ شده است ...
هنگامی که گریه ام دل سنگ را اب میکرد و اغوش پدربزرگم پاتوق همیشگی من بعد از گریه بود هنگامی که بوسه های پیاپی و شیرینش بر گونه هایم جاری بود دست های خط افتاده اش اشکهایی که بر صورتم نقش بسته بودند را بر می داشت . اما روزی رفت و زخمی بر دلم گذاشت که با هر امدن پنج شنبه و هر اغاز سال نو می شود رفت و از کودکی برایم خاطره ای تلخ برجای گذاشت

تو را دیر فهمیدم تو را دیر احساس کردم وقتی که دیگر نبودی هـــــــHEHـــــه



#اقا_بزرگ ..........روحت شاد
دیدگاه ها (۲۳۳)

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:" ﺯﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺴﯿﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ، ﺩﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺷﺪ. "...

در دومین قسمت از اجرای زنده #استیج هانا حذف شد و رایان به مر...

ریزش وحشتناک ساختمان پلاسکو در تهران #هم_وطن_تسلیت حتما به ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

🍁با هر قلمی به هر زبانی از غصه نوشتن ، حال تن زخمی را دارد ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط