داشتم فکر میکردم چقدر آدمهای امن خوبند آدمهایی که راز
داشتم فکر میکردم چقدر آدمهای امن خوبند. آدمهایی که رازدارند. آنهایی که میتوانی کنارشان خودت باشی و تمام روحت را عریان کنی. از همه چیز بیواهمه حرف بزنی، بدون هراسی از قضاوت شدن. آدمهایی که نه با لبها که با چشمها و روحشان لبخند میزنند. بدون اینکه زیاد بدانند اعتماد میکنند، و شاید خودشان هم هرگز ندانند در کدام روز سختت به تو رسیدهاند، و چطور خورشید شدهاند، وسط همه تاریکیهای دلت. چقدر خورشیدها خوبند. چقدر بیمنت و چقدر خوشبو و چقدر بوسیدنی و چقدر خواستنیاند. مهربانیهایی که انگار نهرهای بهشتند، روی آتش تنهایی. درد و دریغ که کماند. بسیار کم …♡♡
- ۳.۱k
- ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط