کاش می توانستم عاشقانه بسرایم چشمان پاک و زیبایت را
کاش می توانستم عاشقانه بسرایم چشمان پاک و زیبایت را
کاش این قلب زخم نداشت تا که می شد مرحمی برای قلب زیبای تو باشد
یادت هست که گفتی شانه هایم مال توست یادت هست که گفتی وقتی که
خواستی گریه کنی سر به روی شانه های من بگذار و اشکهایت را بر
روی سینه های من بریز.یادت هست که گفتی ممکنه برای مدتی از هم
خبر نداشته باشیم ولی هیچ وقت از هم جدا نمی شویم.
الان تو کجایی که سایه جدای تو بر سرم سنگینی می کند تو کجایی که
حرفهای دیروزت با همه تلخی امروزشان تکیه گاهی برای قلب زخم
خورده ام هست تو کجایی که وقتی دفتر عشق را باز می کنم گلویم
از درد می سوزد و نفسم از دوری نفس تو راه را گم می کند.
من این گونه آمدم ولی نمی خواهم به این سادگی از پیش تو بروم
من با یاد تو زنده ام و به یاد تو خواهم مرد
کاش این قلب زخم نداشت تا که می شد مرحمی برای قلب زیبای تو باشد
یادت هست که گفتی شانه هایم مال توست یادت هست که گفتی وقتی که
خواستی گریه کنی سر به روی شانه های من بگذار و اشکهایت را بر
روی سینه های من بریز.یادت هست که گفتی ممکنه برای مدتی از هم
خبر نداشته باشیم ولی هیچ وقت از هم جدا نمی شویم.
الان تو کجایی که سایه جدای تو بر سرم سنگینی می کند تو کجایی که
حرفهای دیروزت با همه تلخی امروزشان تکیه گاهی برای قلب زخم
خورده ام هست تو کجایی که وقتی دفتر عشق را باز می کنم گلویم
از درد می سوزد و نفسم از دوری نفس تو راه را گم می کند.
من این گونه آمدم ولی نمی خواهم به این سادگی از پیش تو بروم
من با یاد تو زنده ام و به یاد تو خواهم مرد
۱۵.۱k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱