وَ من به یکباره یاد گرفتم
وَ من به یکباره یاد گرفتم
دیگر کسی رو دوست نداشته باشَم،
باری رویِ شانههایَش نباشم،
که نداند با من چه کند
و کجایِ دلش بگذارد که
نه من بشکنَم، و هم او ثابت بماند.
وَ من به یکباره یاد گرفتم همهٔ اعتمادَم را در کولهپُشتیام پنهان کنم تا دستِ هیچ احَد الناسی بهش نرسد، تا بشوَد اسباب بازیِ کودکیهایِ نداشتهاش.
و مَن به یکباره اینچنین قَد کشیدم، و بزرگ شدم.
دیگر کسی رو دوست نداشته باشَم،
باری رویِ شانههایَش نباشم،
که نداند با من چه کند
و کجایِ دلش بگذارد که
نه من بشکنَم، و هم او ثابت بماند.
وَ من به یکباره یاد گرفتم همهٔ اعتمادَم را در کولهپُشتیام پنهان کنم تا دستِ هیچ احَد الناسی بهش نرسد، تا بشوَد اسباب بازیِ کودکیهایِ نداشتهاش.
و مَن به یکباره اینچنین قَد کشیدم، و بزرگ شدم.
۵.۳k
۰۷ دی ۱۴۰۰