عصرهای سرد زمستان

عصرهای سرد زمستان
لبریزم هستم از انتظار و حس تنهایی،
نگاه میکنم به دانه دانه های برفی
که آرام و آهسته
به روی زمین می افتد
و آب میشود‌ در زیر پای عابرانی
که عاشقانه قدم میزنند،
ای کاش بودی تا
عاشقانه قدم میزدیم،
از روی دلتنگی
اشک‌هایم آرام روی گونه های سردم یخ میزند،
چه سوزی دارید این زمستان بی تو...


🍃🌸🍃
دیدگاه ها (۰)

وَ من به یکباره یاد گرفتم دیگر کسی رو دوست نداشته باشَم،باری...

مدت زیادیست که حرف مردم برایم اهمیتی ندارد. زندگی را آنگونه ...

‏دنیای مجازی و واقعی نداره ادمی که بخواد درست رفتار کنه، میک...

روزی می رسد که خواهی فهمید یک زن ، هر چقدر هم عاشق باشد؛ هر ...

ازمایشگاه سرد

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط