بلاش
#بلاش
بلاش یا ولاش یا ولاخش،
نوزدهمین پادشاه ساسانی ایران در میان سالهای ۴۸۴ تا ۴۸۸ (میلادی) بود. وی پس از برادرش پیروز که در جنگ با هیاطله کشته شده بود، به شاهی رسید.
پس از شکست فاحش و کشته شدن پیروز یکم، در میدان جنگ با هیاطله، تعداد زیادی از ایرانیان، در دست شاه اخوشنواز (آخ شنواز) در اسارت بودند.
بعد از جنگ قباد اول پسر پیروز، به عنوان گروگانی در قبال دریافت غرامت جنگی، در نزد هیاطله باقیمانده بود.بلاش با خوشنواز داخل مذاکره شده، قرار داد صلح بسته شد و قرار شد که اسیران به ایران مسترد داده بشوند، بشرط اینکه ایران سالیانه مبلغی به او بپردازد.[
۱]از رویدادهای زمان پادشاهی وی، قطع باج سالانهایست که رومبرای پاسداری از دربند قفقاز، به ایران میپرداخت. بلاش پس از استرداد اسراء، متوجه امور ارمنستان شد. سردار ارامنه واهان از شاه درخواست کرد که آزادی مذهب عیسوی در ارمنستان اعلان شود و آتشکدهها را خاموش کنند. بلاش خواهش سردار ارامنه واهان را قبول کرد و مذهب عیسوی در ارمنستان رسمیت یافت.[۲] این نکته به دشمنی مسیحیهای آن حدود با ایران تا حدی پایان داد. در روایات مسیحی سریانی و ارمنی از بلاش به نیکی یاد شدهاست.[۳]
در روزگار او روحانیان زرتشتی از شاه و دربار نیروی بیشتری داشتند. قباد یکم، پسر پیروز، در مدت اقامت در نزد خوشنوازپادشاه هیاطله، توانسته بود، اعتماد او را بخود جلب کرده، و تهیهٔ مقدمات سلطنت خود را، با کمک هیاطله فراهم آورد. از این روست که درست مقارن عزیمت قباد، از نزد هیاطله، به طرف ایران، بزرگان ایران بلاش را در تیسفون توقیف و عزل و نابینا کردند چون گمان میکردند سلطنت قباد باعث کم شدن فشار هیاطله و تخلیهٔ کشور، از قوای بیگانه خواهد شد. شاید هم مسامحهای که بلاش در مقابل مسیحیان انجام داده بود، روحانیون را نسبت به او خشمگین کرده بود. بدینگونه با عزل و توقیف او، در سال ۴۸۸ میلادی، پسر پیروز یکم، قباد یکم به سلطنت نشست
بلاش یا ولاش یا ولاخش،
نوزدهمین پادشاه ساسانی ایران در میان سالهای ۴۸۴ تا ۴۸۸ (میلادی) بود. وی پس از برادرش پیروز که در جنگ با هیاطله کشته شده بود، به شاهی رسید.
پس از شکست فاحش و کشته شدن پیروز یکم، در میدان جنگ با هیاطله، تعداد زیادی از ایرانیان، در دست شاه اخوشنواز (آخ شنواز) در اسارت بودند.
بعد از جنگ قباد اول پسر پیروز، به عنوان گروگانی در قبال دریافت غرامت جنگی، در نزد هیاطله باقیمانده بود.بلاش با خوشنواز داخل مذاکره شده، قرار داد صلح بسته شد و قرار شد که اسیران به ایران مسترد داده بشوند، بشرط اینکه ایران سالیانه مبلغی به او بپردازد.[
۱]از رویدادهای زمان پادشاهی وی، قطع باج سالانهایست که رومبرای پاسداری از دربند قفقاز، به ایران میپرداخت. بلاش پس از استرداد اسراء، متوجه امور ارمنستان شد. سردار ارامنه واهان از شاه درخواست کرد که آزادی مذهب عیسوی در ارمنستان اعلان شود و آتشکدهها را خاموش کنند. بلاش خواهش سردار ارامنه واهان را قبول کرد و مذهب عیسوی در ارمنستان رسمیت یافت.[۲] این نکته به دشمنی مسیحیهای آن حدود با ایران تا حدی پایان داد. در روایات مسیحی سریانی و ارمنی از بلاش به نیکی یاد شدهاست.[۳]
در روزگار او روحانیان زرتشتی از شاه و دربار نیروی بیشتری داشتند. قباد یکم، پسر پیروز، در مدت اقامت در نزد خوشنوازپادشاه هیاطله، توانسته بود، اعتماد او را بخود جلب کرده، و تهیهٔ مقدمات سلطنت خود را، با کمک هیاطله فراهم آورد. از این روست که درست مقارن عزیمت قباد، از نزد هیاطله، به طرف ایران، بزرگان ایران بلاش را در تیسفون توقیف و عزل و نابینا کردند چون گمان میکردند سلطنت قباد باعث کم شدن فشار هیاطله و تخلیهٔ کشور، از قوای بیگانه خواهد شد. شاید هم مسامحهای که بلاش در مقابل مسیحیان انجام داده بود، روحانیون را نسبت به او خشمگین کرده بود. بدینگونه با عزل و توقیف او، در سال ۴۸۸ میلادی، پسر پیروز یکم، قباد یکم به سلطنت نشست
۱.۱k
۲۳ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.