اجباری اما شیرین
پارت : سی هشتم
خوب دخترا غذا خوردن رفتن خانه
جیسو : ببینم دخترا چی خرید آید ؟
جنی : من این خریدم
جیسو : اوه خیلی خوشگل
جنی : سلیقه ام پرفکت
جیسو : بلع
تهیونگ : جا وا از کنید
جنی : خجالت بکش باید بیای پیش زنا بشینی ؟
تهیونگ : آره می دونی می خوام ببینم چه جوری پول های مبارک به باد دادین
جنی : بیا ببین این ست آره خریدم کیف کفشم روش
تهیونگ : خوشگل
جیمین : چی چی خوشگل ؟
تهیونگ : لباس دخترا
جیمین : خوب رزی لباس تو چی ؟
رزی : جی جی این
جیسو : خیلی قشنگ
جیمین : اوم خیلی پرفکت
فردا شب
جین : دخترا کجان
جیسو : آرایشگر داره کار شون انجام میده
جین : آع
چند مین بد
جنی : خانم پارک مراقب دخترم باشید
پارک : چشم
جنی : خیلی ممنون
تهیونگ : بیا بریم
جنی : اوکی
خوب تهنی یک ماشین و جینسو یک ماشین رزمین هم یک ماشین ما این ها شونم لی موازین با راننده
جنی : من از این مهمونی ها متنفرم
تهیونگ : چون اعتماد بنفس آت پاین فرزندم
جنی : نه خیرم دو ساعت سیخ بشینم به آدم های که نمی شناسیم لبخند بزنیم
تهیونگ : تا حدودی راست می کی
جنی : من همیشه راست گویم
تهیونگ : یک دقیقه یک سوال
جنی : به پرس
تهیونگ : تو تا حالا به من گفتی اوپا
جنی : نه مگه احمقم بگم
تهیونگ : مرسی که هستی
جنی : خواهش می کنم
جنی ویو
رسیدیم به جای که جشن بزرگ برگزار میشد در ماشین واز کردن من تهیونگ پیاده شدیم فرش قرمزی بود دست هم گرفته بودیم عکاس ها مشتاقان عکس می گرفتن و رزی جیمین ام پشت ما بودن و جین جیسو هم جلو ما اون فرش قرمز ادامه داشت نور فلش دوربین ها یکم رو اعصاب ام بود ولی به روی خودم نیاوردم و لبخند ام نگه داشتم وقتی رسیدم به سالن اصلی ندیمه همه خم شده بودن و همه از جای خود پ شد بودن می زبان اون مهمونی که به نظر آقای میان سنی به نام پارک بود به همراه چند نفر به بازدید ما اومدن ...
♡
#ایو #رزی #جیسو #لالیسا #جنی #بلک_پینک
#جمین #نامجون #جین #کوکی #تهیونک #شوگا #جیهوپ #بی_تی_اس
#ایتیزی #و_ه_مای_گرل
#اورلگو #اکسو #تی_اکس_تی #پنت_هاوس #دبلیو #زیبای_حقیقی #اجوشی_من #روباه_نه_دم #ویرانگر_در_خدمت_شماست #عاشقان_ماه #گل_برفی #کمپانی
#فیک
#جیمین
#بی_تی_اس
#کیپاپ
#تهنی
#لیزکوک
#جینسو
#رزمین
#جیرز
#بلگتن
#شیپ
#رمان
#ونشات
#اصمات
#تهیونگ
#کوکی
خوب دخترا غذا خوردن رفتن خانه
جیسو : ببینم دخترا چی خرید آید ؟
جنی : من این خریدم
جیسو : اوه خیلی خوشگل
جنی : سلیقه ام پرفکت
جیسو : بلع
تهیونگ : جا وا از کنید
جنی : خجالت بکش باید بیای پیش زنا بشینی ؟
تهیونگ : آره می دونی می خوام ببینم چه جوری پول های مبارک به باد دادین
جنی : بیا ببین این ست آره خریدم کیف کفشم روش
تهیونگ : خوشگل
جیمین : چی چی خوشگل ؟
تهیونگ : لباس دخترا
جیمین : خوب رزی لباس تو چی ؟
رزی : جی جی این
جیسو : خیلی قشنگ
جیمین : اوم خیلی پرفکت
فردا شب
جین : دخترا کجان
جیسو : آرایشگر داره کار شون انجام میده
جین : آع
چند مین بد
جنی : خانم پارک مراقب دخترم باشید
پارک : چشم
جنی : خیلی ممنون
تهیونگ : بیا بریم
جنی : اوکی
خوب تهنی یک ماشین و جینسو یک ماشین رزمین هم یک ماشین ما این ها شونم لی موازین با راننده
جنی : من از این مهمونی ها متنفرم
تهیونگ : چون اعتماد بنفس آت پاین فرزندم
جنی : نه خیرم دو ساعت سیخ بشینم به آدم های که نمی شناسیم لبخند بزنیم
تهیونگ : تا حدودی راست می کی
جنی : من همیشه راست گویم
تهیونگ : یک دقیقه یک سوال
جنی : به پرس
تهیونگ : تو تا حالا به من گفتی اوپا
جنی : نه مگه احمقم بگم
تهیونگ : مرسی که هستی
جنی : خواهش می کنم
جنی ویو
رسیدیم به جای که جشن بزرگ برگزار میشد در ماشین واز کردن من تهیونگ پیاده شدیم فرش قرمزی بود دست هم گرفته بودیم عکاس ها مشتاقان عکس می گرفتن و رزی جیمین ام پشت ما بودن و جین جیسو هم جلو ما اون فرش قرمز ادامه داشت نور فلش دوربین ها یکم رو اعصاب ام بود ولی به روی خودم نیاوردم و لبخند ام نگه داشتم وقتی رسیدم به سالن اصلی ندیمه همه خم شده بودن و همه از جای خود پ شد بودن می زبان اون مهمونی که به نظر آقای میان سنی به نام پارک بود به همراه چند نفر به بازدید ما اومدن ...
♡
#ایو #رزی #جیسو #لالیسا #جنی #بلک_پینک
#جمین #نامجون #جین #کوکی #تهیونک #شوگا #جیهوپ #بی_تی_اس
#ایتیزی #و_ه_مای_گرل
#اورلگو #اکسو #تی_اکس_تی #پنت_هاوس #دبلیو #زیبای_حقیقی #اجوشی_من #روباه_نه_دم #ویرانگر_در_خدمت_شماست #عاشقان_ماه #گل_برفی #کمپانی
#فیک
#جیمین
#بی_تی_اس
#کیپاپ
#تهنی
#لیزکوک
#جینسو
#رزمین
#جیرز
#بلگتن
#شیپ
#رمان
#ونشات
#اصمات
#تهیونگ
#کوکی
۱۸.۵k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.