امشب از مستی دیدار رخت لبریزم

امشب از مستی دیدار رخت لبریزم

مستم و شعر و غزل را سر هم می ریزم
🍷 🍃 ♥ ️
شوق و شور و شعف و شادی و شب بیداری
شکر دیدم به دو چشمم شهِ شورانگیزم
♥ ️🍃 🍷
بغلم کن که بریزد تب و دلواپسی ام
تنت آرامش محض و نفست تب ، ریزم
🍷 🍃 ♥ ️
بوسه و شیطنت و مستی و آغوش و نگاه
در کنار تو پر از حس خوش پاییزم
♥ ️🍃 🍷
کاش هر شب تو بیایی به سر بالینم
تا ببینی که بدون تو چه باران خیزم
🍷 🍃 ♥ ️
هیچ در دست ندارم که کنم پیشکشت
این تو و این من و این هم غزل ناچیزم
♥ ️🍃 🍷
دیدگاه ها (۵)

آدما دوست زیاد دارنولی رفیق کم پیدا میشه...قدر رفیق های قدیم...

ازبادمرابوی توآمد امروزشکرانه آن به باد دادم دل را....مولانا...

آدمها فکر می کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جورِ دیگری زن...

. . . . . دلم گرفته ازین روزگار بد ای دوستدلی که یکسره با "د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط