کف دستشو نشون داد خندید وگفت ببین من هرچی ام روام صادق

کف دستشو نشون داد خندید وگفت "ببین من هرچی اَم رواَم صادقانه میگم همه چیو!"
با تعجب نگاهش کردم پاکی نگاهش مهرِتایید حرفاش بودو از کف دستش میشد دِل❣ ش رو دید چشامو بستم و گفتم
"من دلتو میبینم ی گوشه اش دو تا پنجره ی کوچیکِ ابیه
ک رو ب درختای حیاط باز میشه و خورشید مهمونِ هر روزِ دلته ی گوشه اش پر از گلدون های رنگارنگهِ ک نورِافتاب مستقیم می تابه روشون گنجشکا از لبِ پنجره دونه میخورن و از این پنجره ب اون پنجره سرشونو خم میکنن و ب زبون دِل هم حرف میزنن!"
چشامو‌ باز کردم و پرسیدم "تو زبونِ د❣ ِل گنجشک ها رو بلدی؟"
سرشو خم کرد جلو صورتم و گفت "ببین تو این دنیا فقط هرکسی زبونِ دِل کسی ک دوسش داره رو بلده
مثل من ک زبونِ دِ❣ ل #توو رو
دیدگاه ها (۷)

جای خالی ادمهااولش ترسناک بعدش غمگینبعدش عادتبعدش لذتلذت از ...

ما از همه بریدیم درست وقتی ک چشم هایمان را بستیم و دهانمان  ...

مرد هاهمیشه میخواهند ک اولین عشق یک زن باشندولی زن هادوست دا...

عطرش ک پیچیدبرگشتمهیچکس نبودکسی چ می داندشاید...ب من ف ک‌ ر ...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

وقتی تورو با خودش میبره حموم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط