فیک ماه شب من

فیک ماه شب من
Part: 3

که احساس کردم بجز طعم کیک،طعم یچیز دیگه ای هم توی دهنم حس میکردم ولی خب گفتم شاید اشپزش کاردبلد نبوده بعد از چند مین گلوم شروع به خسک شدن کرد و بدجوری تشنم بود اه خیلی بده پایین تنمم درد میکنه، خودمو بزور کشوندم سمت در و بعدش شروع به سرو صدا کردم انقد به در کوبیدم بالاخره یکی اومد درو باز کرد که ی پسر جلوم ظاهر شد (ذهن ا. ت: عه این همون پسر جذابیه که تو بار دیدم)
ویو کوک
باسرو صدا از خواب پریدم ریدم تو این شانس، رفتم دیدم همون دختره بود بااینکه ته هنوز نیومده بود پس منم تصمیم گرفتم یکم خوش بگذرونم پس به خدمتکار گفتم ی تیکه کیک و ی لیوان و توی اب یکم تحریک کننده ببره...
بعد بیست دیقه خدمتکار اومد و
خدمتکار: ارباب دختره امادس
کوک: مرخصی، در ضمن به اجوما بگو همه مرخصا خودش میفهمه
خدمتکار: بله ارباب
خب الان فرصت خوبیه مال من شی
رفتم سمت اتاقی که دختره توش بود وقتی درو باز کردم دیدم دختره رو زمین افتاده پس دارو اثرشو داره نشون میده خب بی خیال اینا رفتم تو پشت سرم درو قفل کردم و...
ویو ا. ت
بدنم داشت گرم میشد انگار انداخته بودنم وسط جهنم گلوم خشک شده بود اینام درو باز نمی کردن بعد نیم ساعت اینا در باز شد همون مرده(کوک) وارد اتاق شد و درو پشت سرش بست و اومد نزدیکم و بعد..
(خدایی انتظار داری وسط جنگ اسمات بزنم؟؛ باش)
🔞❌توجه فقط کسایی که جنبه دارن بخونن ❌🔞
اروم اما با قدم هایی بلند به سمتم میومد میدونستم قراره اون اتفاق بیوفته چون هیچ راه فراری نداشتم
باهر قدم ان من به عقب رفتم ، اما دیگه گیر افتادم به تاج رسیده بودم وقتی به لبه تخت رسید خم شد و از پاهای دخترک گرفت و کشید به سمت خودش دخترک دستو پا میزد اما در مقابل زور پسر ناتوان بود چون خودش نیز میخواست دخترک خودش را رها کرد و پسرک کار خود را شروع کرد
او شروع کرد به زدن مارک هایی پررنگ بر گردن دخترک وقتی پایین تر میرفت لباس های دخترک مزاحم کارش میشد پس لباس هاز دخترک را در یک حرکت دربدنش پاره کرد درهمان لحظه اندام زیبای دخترک به چشم امد، پسرک که بدن دخترک را دید کنترل خودرا از دست داد او دیگر خودش نبود
مارک های پررنگ و دردناکی بر بدن دخترک میگذاشت تا ناله دخترک را شنید به لب های دخترک حمله ور شد وهمزمان شروع به دراوردن پیراهنش کرد و وقتی هردو نفس کم اوردند پسرک از لب های دخترک دست کشید، هردو نفس زنان بودند که پسرک بلندشدو کمربندش را باز کردو شروع کرد به دراوردن بقیه ی لباس هایش و دوباره روی دخترک خیمه زد دخترک فقط سو*تین و شو*رت به تن داشت، پسرک دوباره لبای پفکی دخترک رو به دندون گرف همزمان دستشو به پایین تنه ی دختر رسوند و از لباس زیرش رد کرد و (بقیه اش باذهن کثیفتون)

شرایط
کامنت 20
لایک29
دیدگاه ها (۱)

آرمی خیلی مهمه همه جا پخش کنین 💪 بخاطره بی تی اس ادم خوبی ام...

پروف تغییر کرد🤌🏻

اقا حمایت شه برای شروعش ژانر سختی انتخاب کرده ولی ازش حمایت ...

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

قلب سنگی

موضوع: وقتی میری کنسرتش و ی لباس باز میپوشی و بخاطر تو دعواش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط