پارت 11 عشق دارک من
پارت 11 عشق دارک من
@اوکی
پرش به موقع خواب
*آخیشششش راحت شدم داشتم از گشنگی میمردممم
@نوش جونت
*ممنون خوب من میرم بخوابم توهم زود بیا
@باشه........ (ذهن جیمین) این از کی تا حالا بامن مهربون و خوب شده؟؟ چرا رفتاراش تغییر کرده؟؟
ات در اتاق خواب
*خوب جیمین به من بدی نکرده و من از موقعه یی که جونگ کوک ولم کرد ازش نفرت بشدتی دارم پس میخام انتقام بگیرم
@ای بابا بسته بریم بخوابیم
پرش به صبح
ویو ات از خواب پاشدم کار های لازم رو کردم رفتم تا صبح نرو آماده کنم
ساعت 10 صبح
خوب خوب اینم از این چه سفره. ی قشنگی چیدم
برم جیمین رو بیدار کنم...........
جیمیت تق تق تق (مثلا در اتاق رو داره میرنه😂) جیمین بازم صدایی نشنیدم پس رفتم داخل دیدم هنوز مثل موچی و فرشته ها خوابیده وایییییی خوداااااااا
خوب بسته ات خودت رو جمجور کن
جیمین......... جیمین..... جیمینن
@بله ات(خوابالو)
*پاشو صبحانه آماده کردم تازه شبم مهمونی دعوتیم
@اوممم باشه
*پس زود بیا
@باشه
پرش به شب
*خوب خوب وقته نقشس (خودتون تو داستان میفهمید نقشه ی جدید ات چیه و اینکه ات دیگه با پدر و مادر کوکم حرف نمیزنه) ما باید ساعت 8 اونجا باشیم الان ساعت 6 و 20 دقیقه هس بزن که بریم
اول رفتم ی دوش 30 مینی گرفتم اومدم بیرون (دیگه خودتون میدونید برای مهمونی چیکار میکنن)
خوب اینم از این میکاپمم تموم شد (اگه شد عکس لباس ات و جیمین رو تو مهمونی میزارم)
@خوب منم برم آماده شم................
اینم از این آماده ام برم ببینم اتم آمادس یا نه
*کارم تموم شد کلا ساعت و نگاه انداختم 20 دقیقه به 8 بود یسسسسسس به موقع آماده شدم......... تق تق (صدای در زدنه) بفر مایید
دیدم جیمینه پدسگگگگگگ جذاب تا همین 2 ساعت پیش ی موچی کیوت و خوردنی بود ولی علان به ی ددیه جذاب و حات تبدیل شده
@رفتم در اتاق ات رو زدم و وارد شدم عههههه چه حات شدههههه لعنتیییی لباسش چقد بهش میاد..........
*خوب بسههههه دیگه ات به خودت بیا....... اهم.. اهم..... جیمین... جیمیننن
@ها بل... ه چیشده
*زود باش به مهمونی دیر میرسم
@آره راس میگی بدوو
پرش به خود مهمونی
*دستم رو دور دست جیمین حلقه کردم و وارد سالن شدیم همینکه وارد سالن شدیم همه به ما نگا میکردن (بچه ها جونگ کوک هم تو مهمونی هس)
کوک... دیدم صدای کفشای یکی توی سالن صداش پیچید همه رو به در برگشتیم دیدیم که ات با جیمین هس یک دفعه..... (هان چیشد فکر ی الان میگم کوک غیرتی شد اومد دست ات و گرفت و جیمین رو زد؟؟ عههههه کرم درون آدمینتون فعال شد، 😂)
@اوکی
پرش به موقع خواب
*آخیشششش راحت شدم داشتم از گشنگی میمردممم
@نوش جونت
*ممنون خوب من میرم بخوابم توهم زود بیا
@باشه........ (ذهن جیمین) این از کی تا حالا بامن مهربون و خوب شده؟؟ چرا رفتاراش تغییر کرده؟؟
ات در اتاق خواب
*خوب جیمین به من بدی نکرده و من از موقعه یی که جونگ کوک ولم کرد ازش نفرت بشدتی دارم پس میخام انتقام بگیرم
@ای بابا بسته بریم بخوابیم
پرش به صبح
ویو ات از خواب پاشدم کار های لازم رو کردم رفتم تا صبح نرو آماده کنم
ساعت 10 صبح
خوب خوب اینم از این چه سفره. ی قشنگی چیدم
برم جیمین رو بیدار کنم...........
جیمیت تق تق تق (مثلا در اتاق رو داره میرنه😂) جیمین بازم صدایی نشنیدم پس رفتم داخل دیدم هنوز مثل موچی و فرشته ها خوابیده وایییییی خوداااااااا
خوب بسته ات خودت رو جمجور کن
جیمین......... جیمین..... جیمینن
@بله ات(خوابالو)
*پاشو صبحانه آماده کردم تازه شبم مهمونی دعوتیم
@اوممم باشه
*پس زود بیا
@باشه
پرش به شب
*خوب خوب وقته نقشس (خودتون تو داستان میفهمید نقشه ی جدید ات چیه و اینکه ات دیگه با پدر و مادر کوکم حرف نمیزنه) ما باید ساعت 8 اونجا باشیم الان ساعت 6 و 20 دقیقه هس بزن که بریم
اول رفتم ی دوش 30 مینی گرفتم اومدم بیرون (دیگه خودتون میدونید برای مهمونی چیکار میکنن)
خوب اینم از این میکاپمم تموم شد (اگه شد عکس لباس ات و جیمین رو تو مهمونی میزارم)
@خوب منم برم آماده شم................
اینم از این آماده ام برم ببینم اتم آمادس یا نه
*کارم تموم شد کلا ساعت و نگاه انداختم 20 دقیقه به 8 بود یسسسسسس به موقع آماده شدم......... تق تق (صدای در زدنه) بفر مایید
دیدم جیمینه پدسگگگگگگ جذاب تا همین 2 ساعت پیش ی موچی کیوت و خوردنی بود ولی علان به ی ددیه جذاب و حات تبدیل شده
@رفتم در اتاق ات رو زدم و وارد شدم عههههه چه حات شدههههه لعنتیییی لباسش چقد بهش میاد..........
*خوب بسههههه دیگه ات به خودت بیا....... اهم.. اهم..... جیمین... جیمیننن
@ها بل... ه چیشده
*زود باش به مهمونی دیر میرسم
@آره راس میگی بدوو
پرش به خود مهمونی
*دستم رو دور دست جیمین حلقه کردم و وارد سالن شدیم همینکه وارد سالن شدیم همه به ما نگا میکردن (بچه ها جونگ کوک هم تو مهمونی هس)
کوک... دیدم صدای کفشای یکی توی سالن صداش پیچید همه رو به در برگشتیم دیدیم که ات با جیمین هس یک دفعه..... (هان چیشد فکر ی الان میگم کوک غیرتی شد اومد دست ات و گرفت و جیمین رو زد؟؟ عههههه کرم درون آدمینتون فعال شد، 😂)
۴.۱k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲