☆♡پارت: ۲۸♡☆
☆♡پارت: ۲۸♡☆
از اسانسور بیرون اومدن و رفتن سمت اتاق دکتر... در زدن...
*(علامت دکتر): بفرمایین تو...
رفتن تو و سلام کردن...
هانیول: خانم دکتر برای معاینه پای سویونگ اومدیم...
(بچه ها این دکتره همون روانشناس سویونگ اگه فصل یک خونده باشین گفته بودم هم روانشناسه هم دکتر این دکتره دکتر شخصی سویونگه)
* عا بله خوش اومدین... حالت چطوره سویونگ؟
سویونگ: خوبم... دیگه زیاد درد ندارم راحترم راه میرم...
* خوبه... امیدوارم پات بهتره شده باشه... الان میریم از پات عکس میندازیم و چند تا ازمایش انجام میدیم که ببینیم پات چطوره...
سویونگ: باشه...
یکم بعد رفتن از پاش عکس گرفتن و ازمایشات و انجام دادن...
* خب یک ساعت دیگه نتیجه ازمایشاتت میاد...
هانیول: یک ساعت؟
* بله یک ساعت...
جین: تا اون یک ساعت باید این جا منتظر بمونیم؟
* نه.. اما اگه ممکنه می تونین تا نتیجه ازمایشات میاد منو سویونگ و یکم تنها بزارید؟ می خوام یکم باهاش صحبت کنم...
هانیول: اره حتما.. بریم...
جین: بریم...
هانیول و جین از اتاق بیرون رفتن و رفتن سمت کافی شاپ بیمارستان تا اونجا منتظر ببمونن...
* خب چه خبرا.. اخرین باری که با هم حرف زدیم گفتی می خوای بری دوره کار اموزی ایدل ها...
سویونگ: اره...
* خب بعدش چی شد؟
سویونگ: دوره کار اموزی رو قبول شدم و عضو ی گروه هفت نفره پسرونه شدم...
* واقعا؟ اون پسری که باهاتون بود هم گروهیت بود؟ من فکر کردم دوست پسرته...
سویونگ: نه... هم گروهیمه...
* اوم.. پس حیف شد پسره خوش تیپیه...
سویونگ: اه.. لطفا شما دیگه از این حرفا نزنین هانیول به اندازه کافی گیر میده...
* باشه حالا که نمی خوای از این حرفا نمی زنیم... خب پیششون راحتی؟ مشکلی ندارین؟
سویونگ: نه اصلا.. اونا پسرای خیلی خوبین... خیلی خوب از من مراقبت می کنن و همیشه حواسشون بهم هست...
* اوم خوبه... پس خوش بحالت...
سویونگ: 😅
* بنظر تو این چند سال حالت خیلی بهتره...
سویونگ: اره.. خیلی بهترم... حتی دیگه قرصارو مصرف نمی کنم...
* واقعا؟ عالیه! بنظر افسردگیت خوب شده...
سویونگ: اره...
* اما بازم بعضی وقتا بیا باهم صحبت کنیم...
سویونگ: باشه حتما.. شما اولین دوستم بودین هر وقت که تونستم میام با هم صحبت کنیم...
* باشه عالیه...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
شرطا:
لایک: ۳۵
کامنت: ۳۰
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
از اسانسور بیرون اومدن و رفتن سمت اتاق دکتر... در زدن...
*(علامت دکتر): بفرمایین تو...
رفتن تو و سلام کردن...
هانیول: خانم دکتر برای معاینه پای سویونگ اومدیم...
(بچه ها این دکتره همون روانشناس سویونگ اگه فصل یک خونده باشین گفته بودم هم روانشناسه هم دکتر این دکتره دکتر شخصی سویونگه)
* عا بله خوش اومدین... حالت چطوره سویونگ؟
سویونگ: خوبم... دیگه زیاد درد ندارم راحترم راه میرم...
* خوبه... امیدوارم پات بهتره شده باشه... الان میریم از پات عکس میندازیم و چند تا ازمایش انجام میدیم که ببینیم پات چطوره...
سویونگ: باشه...
یکم بعد رفتن از پاش عکس گرفتن و ازمایشات و انجام دادن...
* خب یک ساعت دیگه نتیجه ازمایشاتت میاد...
هانیول: یک ساعت؟
* بله یک ساعت...
جین: تا اون یک ساعت باید این جا منتظر بمونیم؟
* نه.. اما اگه ممکنه می تونین تا نتیجه ازمایشات میاد منو سویونگ و یکم تنها بزارید؟ می خوام یکم باهاش صحبت کنم...
هانیول: اره حتما.. بریم...
جین: بریم...
هانیول و جین از اتاق بیرون رفتن و رفتن سمت کافی شاپ بیمارستان تا اونجا منتظر ببمونن...
* خب چه خبرا.. اخرین باری که با هم حرف زدیم گفتی می خوای بری دوره کار اموزی ایدل ها...
سویونگ: اره...
* خب بعدش چی شد؟
سویونگ: دوره کار اموزی رو قبول شدم و عضو ی گروه هفت نفره پسرونه شدم...
* واقعا؟ اون پسری که باهاتون بود هم گروهیت بود؟ من فکر کردم دوست پسرته...
سویونگ: نه... هم گروهیمه...
* اوم.. پس حیف شد پسره خوش تیپیه...
سویونگ: اه.. لطفا شما دیگه از این حرفا نزنین هانیول به اندازه کافی گیر میده...
* باشه حالا که نمی خوای از این حرفا نمی زنیم... خب پیششون راحتی؟ مشکلی ندارین؟
سویونگ: نه اصلا.. اونا پسرای خیلی خوبین... خیلی خوب از من مراقبت می کنن و همیشه حواسشون بهم هست...
* اوم خوبه... پس خوش بحالت...
سویونگ: 😅
* بنظر تو این چند سال حالت خیلی بهتره...
سویونگ: اره.. خیلی بهترم... حتی دیگه قرصارو مصرف نمی کنم...
* واقعا؟ عالیه! بنظر افسردگیت خوب شده...
سویونگ: اره...
* اما بازم بعضی وقتا بیا باهم صحبت کنیم...
سویونگ: باشه حتما.. شما اولین دوستم بودین هر وقت که تونستم میام با هم صحبت کنیم...
* باشه عالیه...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
شرطا:
لایک: ۳۵
کامنت: ۳۰
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۲۱.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.