با اینکه بریدم سر تسلیم ندارم

با اینکه بریدم سر تسلیم ندارم
من عاشق مرگم، و از این بیم ندارم

رفتم که بفهمد به چه حالم من از این عشق
دیدم که بر او قدرت تفهیم ندارم

او رفت و به خود آمدم و دیدم از این تن
یک نیم به جا مانده و یک نیم ندارم

من جمع شدم در غم و شادی شده تفریق
اصرار به آوردن تقسیم ندارم

یک روز به سمت تو دویدم چه خطایی
اکنون گله از آنچه که کردیم نداریم

رفتی، به سلامت که خدا پشت و پناهت
می میرم و از مردن خود بیم ندارم
دیدگاه ها (۶)

ما مزه ی خوشبخت شدن را نچشیدیماز بس که به دنبال خرافات دویدی...

چقدر دوست دارم دوست داشتنت را..دوست داشتن تویی ڪہ ممنوع ترین...

ارمغان باد هم غیر از گلی پرپر نبودپشت در دیگر کسی با چشم های...

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮﭘﻮ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط