عزیز من

عزیز من!

فردا، یک بار دیگر، سالروز ازدواج ماست، و من که اینجا نشسته ام و صبورانه خط می نویسم هنوز هیچ پیشکشی کوچکی برای تو تدارک ندیده ام؛ اما این تنها مسأله ای ست که هرگز، به راستی هرگز مرا نگران نکرده است، و نیز، نخواهد کرد. نگران، نه؛ اما غمگین، البته چرا.

این، در عصر نفرت انگیز شی ئی شدنِ محبت و عشق، معجزه ای ست که ما - من و تو - خوشبختی مان را ، نه تنها بر پایه ی پول، بل حتی در رابطه ی با آن نساخته ایم ؛ که اگر چنین کرده بودیم ، چندین و چند بار، تاکنون، می بایست شاهد ویران شدن شرم آور این بنا بوده باشیم...

و چقدر تأسف انگیز است ویران شدن چیزی که خوب بودنش را مؤمنیم.

و کیست در میان ما که نداند این معجزه ی حذف پول به عنوان حلال مشکلات، تنها به همت والا، گذشت بی نهایت، بلند نظری و منش بزرگوارانه ی تو ممکن گشته است؟


#نادر_ابراهیمی

*چهل نامه کوتاه به همسرم *

#بریده_کتاب
...................................................

پ ن : امروز سالروز ازدواج بابا و مامانم بود :-)
دیدگاه ها (۲۱)

تشنه ام امشب، گر باز خیال لبِ توخواب نفرستد و از راهِ سرابم ...

درماندگی یعنیتو اینجاییمن هم همین جایم،ولی دورم....تو اختیار...

دردها هرگز از خاطر انسان پاک نمی شوند ،بلکه به مرور زمان وقت...

به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمانکز شاخه جدا بودچو زگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط