خیلی وقتا از مغرور بودنم خسته میشم دلم میخواد حرفای دلمو
خیلی وقتا از مغرور بودنم خسته میشم دلم میخواد حرفای دلمو به تمام آدمای دورم که خیلی بهم نزدیکن بزنم اما تا میام حرفامو بزنم این غروره که نمیزاره دهنمو باز کنم و یکم حجم حرفای نگفته کمتر بشه تا سبکتر بشم و آرومتر، کم پیش میاد تا از یکی خوشم بیاد اما اگه پیش بیاد هم غرورم نمیزاره بهش بگم دوسش دارم یا ازش خوشم اومده، گاهی وقتا دوسدارم یکیو بغل کنم و بزنم زیر گریه جوری که تا حد مرگ گریه کنم اما همیشه سنگینی بغضم بدجور داغونم کرد و همیشه جوری رفتار کردم که انگار حالم خوبه و هیچی نشده، یوقتایی یسری آدما اومدن تو زندگیم و ازم خسته شدن از اینکه آدم مغروریم حتی تا آخرین دیقه بهشون خواهش نکردم که بمونین با اینکه میخواستم اما نکردم چون نمیتونستم غرورم هیچوقت اجازه نمیداد، حرفم اینه مغرور بودن خوبه اما گاهی وقتا بخاطرش خیلی چیزارو از دست میدی که باعث میشه یک عمر با حسرت و پشیمونی زندگی کنی.
۱۵.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.