پارت 4=
پارت 4=
ویو کلارا: اقای مالفوی از ما دونفر خداحافظی کرد و رفت دراکو به سمت دیواری که نوشته بود نه و سه چهارم دوید من تعجب کردم که یهو با خودم گفتم
+این مدرسه جادوییه بایدم ورودیش اینطوری باشه
و دویدم در کمال تعجب به ایستگاه جدیدی تلپورت کردم صدای قطار در فضا پیچید من هم به داخلش رفتم به درون تمام کپه ها نگاهی انداختم تا بلاخره به کپه ای خالی رسیدم
+ببخشید میشه اینجا بشینم؟
پسری گفت:
~بله میتونی
نشستم و چمدانم رو در کنار خودم گذاشتم
~اسمت چیه؟ اسم من هریه و از دیدنت خوشحالم
+سلام هری... اسم من کلاراست
پسری که در حال خوردن خوراکی بود گفت
"اسم منم رونه...رونالد
سرم رو به نشانه فهمیدن تکون دادم
@ اسم منم هرماینیه
در کوپه باز شد دراکو بود
^اینجارو باش هری پاتر معروف با ویزلی فقیر و گرنجر گندزاده
پوزخند زد و دو دوستش خندیدن اما با دیدن من خنده رو لبش محو شد
^کلارا...
ویو کلارا: اقای مالفوی از ما دونفر خداحافظی کرد و رفت دراکو به سمت دیواری که نوشته بود نه و سه چهارم دوید من تعجب کردم که یهو با خودم گفتم
+این مدرسه جادوییه بایدم ورودیش اینطوری باشه
و دویدم در کمال تعجب به ایستگاه جدیدی تلپورت کردم صدای قطار در فضا پیچید من هم به داخلش رفتم به درون تمام کپه ها نگاهی انداختم تا بلاخره به کپه ای خالی رسیدم
+ببخشید میشه اینجا بشینم؟
پسری گفت:
~بله میتونی
نشستم و چمدانم رو در کنار خودم گذاشتم
~اسمت چیه؟ اسم من هریه و از دیدنت خوشحالم
+سلام هری... اسم من کلاراست
پسری که در حال خوردن خوراکی بود گفت
"اسم منم رونه...رونالد
سرم رو به نشانه فهمیدن تکون دادم
@ اسم منم هرماینیه
در کوپه باز شد دراکو بود
^اینجارو باش هری پاتر معروف با ویزلی فقیر و گرنجر گندزاده
پوزخند زد و دو دوستش خندیدن اما با دیدن من خنده رو لبش محو شد
^کلارا...
۴.۳k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.