part7
part7
علی-تو اتاقم بودم پانیذ م پیشم بودش
روتخت دراز کشیدم
اومد نزدیکم وکنارم دراز کشید
پانیذ-علی
علی-جونم
پانیذ-خیلی دوست دارم
علی- منم عشقم پیچیدم سمتش
و از پیشونیشن بوسیدمش
پانیذ-کی میای خواستگاریم
علی-الان یهو این چه سوالیه
پانیذ-نه من خسته شدم کی میایی
پاشدم نشستم روتخت
علی-پوففففففی کشیدم نشستم کنارش
نمیدونم هروقت عشقم کشید
پانیذ-علی اذیت نکن دیگه
علی-علی اذیت نکن دیگه(ادای پانیذ درمیاره)
پانیذ-علیی خیلی بدی
پشتمو کردم بش
علی-خوب حالا قهرنکن
پانیذ-نمیخوام
علی-تلوخدا
پانیذ-اصلااا
علی-باش بیا بغلم قهرنکن عزیزم
بیا دیگه
پانیذ-رفتم بغلش
نگفتی کی میایی
علی-رفتیم تهران بیام؟
پانیذ-شوخی دیگ
علی-نهه جدیم
پانیذ-واقعنی
علی-واقعنییی
پانیذ-وییییییی
از گردنش بوسش کردم
علی-اییی پانیذ تو که میدونه من از گردن بدم میاد
پاینذ-ببخشید دیگ حواسم نبوددد بعدشم باید عادت کنی من گردن میدوستم
علی-که گردن میدوستی
پانیذ-یاابولفضل گوه خوردم نه
چرابد نگاه میکنی
علی-سرم بردم تو گودی گردنش
پانیذ-خوب حالا بکش بیرون مرورم شد
......................................
تارا-ساعت حدودا2بود
بچه گفتن بریم براناهار
رفتم یه بادی نسکافه ای با کت چهارخونه قهوه ای و یه شلوار مشکی جذب پوشیدم زیاد جذب نمیپوشیدم توش راحت نبودم واینکه زیادی هیکلم نشون میداد
خوشم نمیومد ولی بااین استایلم خوب بود موهامم که فرهمینجوری مونده بود یه کلاه و شال گردن قهوای با بو های نسکافه ایم عالی شد ارایشم یکوچولو کردم رفتیم بیرون کنار ساحل یه روستورانی بود زیادی قشنگ بود نشستیم
بد غذاهارو سفارش دادیم
قرار شد بد ناهار بریم برا موزیک ویدیو
من عاشق هوای بارونی و گرفته بودم ازافتاب و برف بدم میومد
عاشق پاییز و هوای بارونی
بودم کنار شیشه نشتم بچه ها داشتن حرف میزدن
روبه روی من علی و پانیذ بود کنارم سپی و اون زرف میز ملی و ممد
و طرف دیگشم چسبیده بود به شیشه خیلی باحال بودش
زل زدم به دریا و اسمون ایرچادم گذاشتم و اهنگ اگه به من بود و پلی کردم خیلی این و دوتس داشتم
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان#فصل2
علی-تو اتاقم بودم پانیذ م پیشم بودش
روتخت دراز کشیدم
اومد نزدیکم وکنارم دراز کشید
پانیذ-علی
علی-جونم
پانیذ-خیلی دوست دارم
علی- منم عشقم پیچیدم سمتش
و از پیشونیشن بوسیدمش
پانیذ-کی میای خواستگاریم
علی-الان یهو این چه سوالیه
پانیذ-نه من خسته شدم کی میایی
پاشدم نشستم روتخت
علی-پوففففففی کشیدم نشستم کنارش
نمیدونم هروقت عشقم کشید
پانیذ-علی اذیت نکن دیگه
علی-علی اذیت نکن دیگه(ادای پانیذ درمیاره)
پانیذ-علیی خیلی بدی
پشتمو کردم بش
علی-خوب حالا قهرنکن
پانیذ-نمیخوام
علی-تلوخدا
پانیذ-اصلااا
علی-باش بیا بغلم قهرنکن عزیزم
بیا دیگه
پانیذ-رفتم بغلش
نگفتی کی میایی
علی-رفتیم تهران بیام؟
پانیذ-شوخی دیگ
علی-نهه جدیم
پانیذ-واقعنی
علی-واقعنییی
پانیذ-وییییییی
از گردنش بوسش کردم
علی-اییی پانیذ تو که میدونه من از گردن بدم میاد
پاینذ-ببخشید دیگ حواسم نبوددد بعدشم باید عادت کنی من گردن میدوستم
علی-که گردن میدوستی
پانیذ-یاابولفضل گوه خوردم نه
چرابد نگاه میکنی
علی-سرم بردم تو گودی گردنش
پانیذ-خوب حالا بکش بیرون مرورم شد
......................................
تارا-ساعت حدودا2بود
بچه گفتن بریم براناهار
رفتم یه بادی نسکافه ای با کت چهارخونه قهوه ای و یه شلوار مشکی جذب پوشیدم زیاد جذب نمیپوشیدم توش راحت نبودم واینکه زیادی هیکلم نشون میداد
خوشم نمیومد ولی بااین استایلم خوب بود موهامم که فرهمینجوری مونده بود یه کلاه و شال گردن قهوای با بو های نسکافه ایم عالی شد ارایشم یکوچولو کردم رفتیم بیرون کنار ساحل یه روستورانی بود زیادی قشنگ بود نشستیم
بد غذاهارو سفارش دادیم
قرار شد بد ناهار بریم برا موزیک ویدیو
من عاشق هوای بارونی و گرفته بودم ازافتاب و برف بدم میومد
عاشق پاییز و هوای بارونی
بودم کنار شیشه نشتم بچه ها داشتن حرف میزدن
روبه روی من علی و پانیذ بود کنارم سپی و اون زرف میز ملی و ممد
و طرف دیگشم چسبیده بود به شیشه خیلی باحال بودش
زل زدم به دریا و اسمون ایرچادم گذاشتم و اهنگ اگه به من بود و پلی کردم خیلی این و دوتس داشتم
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان#فصل2
۲.۲k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.