شاید همه ی ما فقط خود را گم کرده ایم

... شاید همه ی ما، فقط خود را گم کرده ایم
بین نیمکت های چوبی کلاس اول
یا بین بوته های گل محمدی و نرگس و یاس
شاید بین متکا ها و پشتی های مادربزرگ
حتی میان تاب و سرسره های کهنه
شاید فقط دست مادر را ول کرده ایم و دوان دوان دور شدیم
بین بازار شلوغ گم شده ایم
بین خنده ها و گریه های دوستانه گم شده ایم
ما بین عروسک های کوچک و بزرگ گم شده ایم
از دست هم قايم شدیم...
از دست خود قايم شدیم...
چون اینها، آیا اینها همان کودکان هستند؟...
-ناشناس

𝐀𝐩𝐡𝐫𝐨𝐝𝐢𝐭𝐞
دیدگاه ها (۰)

تا به حال به این فکر کردید که شاید کامل بودن، یعنی فقط نقص ...

در باریکه ی بین دو کوچه ی کهن، در کنار درخت خرمالو و دوچرخه ...

سیصد و شصت و پنج روز با تو---روز اول

( گناهکار ) ۱۱۸ part با استرس به دکتری که روبه رویش نشسته بو...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط