عروسی یکی از اقوام بود

عروسی یکی از اقوام بود ...
رسیدیم تالار...
عروس دامادم رسیدن...
منم طبق معمول واسه اینکه بابام متوجه سیگار کشیدنم نشه رفتم پشت تالار یه سیگار بکشم ...
یه دفعه پشت تالار چشم خورد به یه جوون ...
مست بود جوری که حتی متوجه اومدن من نشد...
دیدم داره زیر لبش یه چیزی میگه گوشامو تیز کردم...
داشت میگفت الهی قربونت برم چقدر ناز شدی...
چقدر لباس عروس بهت میاد خانوم خوشگلم...
دیدی بعضیا میگن داغونم‌‌..پیش خودم گفتم داغون به این بدبخت میگن نه به اونا...
دیدم راه افتاد سمت تالار ...دنبالش کردم ...یه دفعه دیدم مست مست وسط داره میرقصه...
همینجوری همه آهنگارو با بغض یه گوشه واسه خودش رقصید تا اینکه....
هییییی...تا اینکه خواننده گفت دوماد باید عروس رو ببوسه...دوماد عروس و رو بوسید... چشاش پر اشک شد و رفت بیرون...
دیگه دنبالش نرفتم...
عروسی تموم شد..
داشتیم برمیگشتیم خونه که تو راه یه ترافیک خیلی سنگینی شد...
پیاده شدم ببینم چه خبره..دیدم همه ملت دور یه جنازه جمع شدن...
آخ خداااا همون جوون بود ...خودشو از پل انداخته بود پایین ...
تو دستش عکس دوتایی خودشو عروس امشب بود...
با زانو اومدم زمین...
راستش از اون روز به بعد اسم عروسی که میاد تمام تنم میلرزه...
اسم عروسی که میاد به این فک میکنم که امشب قراره یه جوون بیچاره ضجه بزنه
قراره آتیش بگیره...
قراره جیگرش بسوزه...
#shah_shahrzad

#همهـ ما یِهـ اِسمـیـ. . .
#تـ ـو زِندِگیمونـ داریمـ. . .
#کهـ وَقتیـ میشنَویمـ. . .
#میرِیمـ تـ ـو. . .
#یهـ دُنیایـ. . .
#دیگهـ💔 . .💔
دیدگاه ها (۲۵)

_مطمئنی میخوای ترکش کنی؟ به روزایِ بعد تو فکر کردی؟ که چه بل...

یادمه یبار وسط دعوا داد زد گفت انقد اخلاقت مزخرفه که هیچ دوس...

بماند که ندارمت ..بماند که هنوز دلم برایت تنگ است ..بماند که...

سفارش رو گرفتم و موتورم رو روشن کردم و رفتم به سمت آدرس...زن...

#عشق_پولی#part21جیسونگ رفت و پیش مینهو نشست و شروع کرد به حر...

تک پارتی درخواستی

دوست پسر مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط