بوی مرگ!

قرنطینه امن ترین زندان جهان است!
بیرون، بوی مرگ می دهد
کتاب می خوانم
دوری می کنم
موسیقی گوش می کنم
به آن گل رفته فکر می کنم
به سقوط کابل
و
سرخ شدن سبزینگی یار می اندیشم

به ستمی که تو به من روا می داری
به آمار کشته شده های کرونا
به تزریق بی فایده مرگ به تنم

آشپزی می کنم ...
هر شب تمام رویاهای حبس شده ام را فهرست می کنم

تو را فراموش می کنم

به خورشید سر نزده
به گل ها و گنجشک ها،
آب و دانه می دهم!

من از خیال تو خالی
مثل کپسول های اکسیژن بیمارستانها

سال هاست که روزنامه های صبح را نمی خوانم

اما خیلی زود، خبرهای تلخ از در و دیوار خانه، آویزان می شود
و
آرزوهای فهرست شده ام،
یکی یکی رنگ می بازند ...

من کجا می روم
و
تو کجا خواهی رفت

این روزها،
دستان پلیدی، آرزوهای مان را سر می بُرند
و
ما به همین سادگی در حبس خانگی تمام می شویم
و
تا شاید مرگ قسمت زیبای زندگی از راه برسد
و
سفر آغاز شود

نکته ها هنوز باقی است
و
نکته دانها دیگر نه برای دلتنگی هایشان
بلکه برای نفس تنگی هایشان به همان جهانی می روند که هر کسی رفته دیگر بر نگشته ،
جز تو!

#فرشاد_فرخزاد
#کرونا_فریب_قرن
#افغانستان
#علم_معظل_جهانی