شاهنامه ۱۲۵ خسرو نوشیروان
#شاهنامه #۱۲۵ #_خسرو_نوشیروان
به کسری خبر رسید که قیصر مرد و تاجوتخت را به پسرش سپرد . کسری پیکی را با نامه نزد قیصر جدید فرستاد و در نامه گفت : خداوند عمر تو را طولانی کند . . شنیدم که جانشین پدر شدی . از اسب و سلاح و سپاه و گنج هرچه لازم داری از ما بخواه . پیک نزد قیصر رفت و پیام را داد. قیصر که خام و بیتجربه بود رفتار خوبی با فرستاده نکرد و گفت : من فرمانبردار کسری نمیشوم . او دشمن من است اماده نبرد با نوشیروان شد کسری خشمگین شد و آماده نبرد با قیصر جدید روم شد . جنگ سختی درگرفت . جنگ همچنان ادامه داشت که ایرانیان برای تهیه سوروسات جنگ کم آوردند . شاه به بوذرجمهر گفت که عدهای را بفرستد تا پول و تجهیزات بیاورند اما بوذرجمهر گفت : راه دراز است و فرصت کم است بنابراین بهتر است که از بازرگانان و دهقانان محلی پول قرض کنیم و بعد به آنها بدهیم . پس کسی را فرستادند تا از مردم وام بگیرد . #کفش گری گفت : #من تمام مخارج جنگ را به عهده میگیرم و #در عوض پسرم را به فرهنگیان بسپرید تا علم بیاموزد (بعد از سواد اموزی اموختگان جز مقامات بالا دربار میشدن اقازاده !میشدن کمک کفش گر نوعی #رشوه بود) . پول را نزد شاه آوردند و داستان کفش گر را بازگو کردند . شاه خدا را سپاس گفت که در سرزمین من یک کفش گر اینچنین ثروتمند است اما پولش را پس بدهید که برای دبیری دبار لیاقت وشایستگی واصالت لازم است #(شایعه ایران ستیزان که انو شیروان اجازه سواد اموزی به فقرا نمیداد دیدید #کفش گر ثروت مند بود ودبیر در دبار مراحلی داشت که پسر کفش گر نداشت و #کفش گر با رشوه خواست به مقام بالا برساند پسرش را ) شبهنگام فرستادهای از سوی قیصر به نزد شاه آمد و به همراهش چهل فیلسوف رومی نزددشاه رفتن . فرستاده گفت : ای شاه، قیصر جوان و خام است و پدرش مرده است و بیخبر از اصول جهان داری است . ما همه خراجگزار تو هستیم و روم و ایران همه از آن توست . اگر جوانی نارسیده سخنی بیهوده گفت شاه نباید از او کینه به دل بگیرد . باج روم را مانند سابق برایتان میفرستد بدین سان پیمان آتشبس بسته شد و شاه بهسوی تیسفون رفت
روزی انوشیروان پسرش هرمز را صدا کرو
میدانی که من از بین شش پسرم تو را برای سلطنت برگزیدم. پدرم هشتادساله بود که مرا به جانشینی برگزید و اینک من در هفتادوچهارسالگی این کار را کردم. امیدوارم همیشه خرم و شادباشی اگر مردم از دستت ایمن باشند خودت هم همیشه شاد خواهی بود.
@hakimtoosi
به کسری خبر رسید که قیصر مرد و تاجوتخت را به پسرش سپرد . کسری پیکی را با نامه نزد قیصر جدید فرستاد و در نامه گفت : خداوند عمر تو را طولانی کند . . شنیدم که جانشین پدر شدی . از اسب و سلاح و سپاه و گنج هرچه لازم داری از ما بخواه . پیک نزد قیصر رفت و پیام را داد. قیصر که خام و بیتجربه بود رفتار خوبی با فرستاده نکرد و گفت : من فرمانبردار کسری نمیشوم . او دشمن من است اماده نبرد با نوشیروان شد کسری خشمگین شد و آماده نبرد با قیصر جدید روم شد . جنگ سختی درگرفت . جنگ همچنان ادامه داشت که ایرانیان برای تهیه سوروسات جنگ کم آوردند . شاه به بوذرجمهر گفت که عدهای را بفرستد تا پول و تجهیزات بیاورند اما بوذرجمهر گفت : راه دراز است و فرصت کم است بنابراین بهتر است که از بازرگانان و دهقانان محلی پول قرض کنیم و بعد به آنها بدهیم . پس کسی را فرستادند تا از مردم وام بگیرد . #کفش گری گفت : #من تمام مخارج جنگ را به عهده میگیرم و #در عوض پسرم را به فرهنگیان بسپرید تا علم بیاموزد (بعد از سواد اموزی اموختگان جز مقامات بالا دربار میشدن اقازاده !میشدن کمک کفش گر نوعی #رشوه بود) . پول را نزد شاه آوردند و داستان کفش گر را بازگو کردند . شاه خدا را سپاس گفت که در سرزمین من یک کفش گر اینچنین ثروتمند است اما پولش را پس بدهید که برای دبیری دبار لیاقت وشایستگی واصالت لازم است #(شایعه ایران ستیزان که انو شیروان اجازه سواد اموزی به فقرا نمیداد دیدید #کفش گر ثروت مند بود ودبیر در دبار مراحلی داشت که پسر کفش گر نداشت و #کفش گر با رشوه خواست به مقام بالا برساند پسرش را ) شبهنگام فرستادهای از سوی قیصر به نزد شاه آمد و به همراهش چهل فیلسوف رومی نزددشاه رفتن . فرستاده گفت : ای شاه، قیصر جوان و خام است و پدرش مرده است و بیخبر از اصول جهان داری است . ما همه خراجگزار تو هستیم و روم و ایران همه از آن توست . اگر جوانی نارسیده سخنی بیهوده گفت شاه نباید از او کینه به دل بگیرد . باج روم را مانند سابق برایتان میفرستد بدین سان پیمان آتشبس بسته شد و شاه بهسوی تیسفون رفت
روزی انوشیروان پسرش هرمز را صدا کرو
میدانی که من از بین شش پسرم تو را برای سلطنت برگزیدم. پدرم هشتادساله بود که مرا به جانشینی برگزید و اینک من در هفتادوچهارسالگی این کار را کردم. امیدوارم همیشه خرم و شادباشی اگر مردم از دستت ایمن باشند خودت هم همیشه شاد خواهی بود.
@hakimtoosi
۲۵.۳k
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.