یه بار رفته بودیم مهمونی

یه بار رفته بودیم مهمونی
یکی دوساعت که نشستیم یه دفعه دختر کوچیکه ی صاحب خونه گفت :دایی! شما کی میرین؟
داییشم گفت چی کار داری؟
دختره : ما کیک داریم میخوایم وقتی شما رفتین بخوریم
پی نوشت : بعد آن واقعه هنوز از سلامت آن دختر کوچک اطلاعی نیست...
دیدگاه ها (۱)

من وقتی به دنیا اومدم انقد عصبانی بودم که تا دوسال باهیچکس ...

ما خـــــــیـــــلی بــــــاحالــــــیمالکی مثلا من رامبد جو...

ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬ...

اینم برای پسرایی که اسمشون محمدهکپی آزاد

وقتی که دوستش داشتی اما... پارت 3

me: My many years of lovPart:⑦①ویو میونگدرسته من یه دختر راز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط