کـشـاکـش ( غـزل )

کیفْ‌کوکی و خوش اَر زِ زمین خوردن رویَم
بــردار ؛ دگـر پـای خــود از بـیـخِ گـلـویـم !!

آن حـرمـت چند سالـه میان من و تو بـود ..
ریـخـتــه شـد و آب بـاز نـگـردد لـبِ جــویـم

انـگـار هـنـری در تـو نـهـفـتـه نـشــده ، جــز :
بـرهــم زدن خُـلْـقــم و تــنـگ کــردن خـویـم

بُرهان تو چیست ؟ زین همه یکدندگی‌ وقهر
هـردم سر کـیـن داری و هرگاه گِلِـه جـویـم !

مانند کسی نیستم و نیست کس نه شبـیهـم
نسبـت بـده او را به هـمان او ، مگر اویـم ؟!

بـا مـن ســر پـیـکـاری نـه بـا ایــل و تـبـارم !
دشـنـام مـده ..! بر عـمّـه و دایـی و عـمـویـم

اَر تــو بـلــدی ؛ نَــشْـوِ گـل بــاغ دلــم بـاش ..
ورنـه بـلـدم ؛ هــمچـو‌ خَـسَـک در تـو بِـرویَـم

تـو تـیـری و آسـیـب کـمانـسـت و هـدف مـن
پـیـکانِ بـلا ، گـشـتـه چـو آمــاج بـه سـویــم

رفـتار تو یـکـصـد درجـه گـشـتـه دگـرگـون !
یـک‌ فـتنـه‌گـر انـگـار سـپـرت کـرده به رویـم

نـه راحـت و آسـوده از این کار تـو هـستـم ..
نـه طاقـت آنـست که ز تو فاصلـه جـویـم !!

پــای غــرض و کــیـن مــگــذاری ، غــزلــم را
گفتم ؛ رُک‌وپوست‌کنده خودت رابه‌ تو گویم


#کشاکش
#یزدان_ماماهانی
#آغازسرایش۶_۳_۱۴۰۳
#پایان‌سرایش۱۶_۳_۱۴۰۳
_🎹♥️ اُرگـ ســـــرخ ♥️🎹_
دیدگاه ها (۰)

بـامِ مـیهـن ( غـزل )

پـگاه ( غـزل )

مـانـا ( غـزل )

آزار ( چـهارپـاره )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط