ورق بزنید پارت جدید
پارت ۱۰
ات ... ............(قهر کرد )
کوک ... هعی خدا آخه کدوم گروگان گیری ...گروگان رو لوس میکنه ....نچ نچ ..ببین خانم چقدرم که لب و لوچت آویزونه ....
ات .......( بازم هیچی نمیگه و خودش رو جدی میکنه و چپ چپ کوک رو نگاه میکنه )
کوک ..... هوفف باشه باشه ....بیا فقط بریم کا را رو انجام بدیم و بریم بیرون .... هومم شاید رفتیم خرید البته اگه یکی قهر نکنه و ببوسم و بغلم و کنه و ببخشتم شاید یه بستی به همراه خرید م و از دلش در آوردم. هومم؟؟؟ ( یه نگاه به ات .)
ات.. یه نفس عمیق میکشه .... کوک خودش رو کیوت میکنه .....و ات خانم دلش آب شد ......
ات .... وییی خودت رو اینجوری نکن اههه ...باز گولت رو خوردم .... باشه ..حالا زود باش بریم کار هه رو تموم کنیم و بریم خرید و بستنی ...یووووو هوووووو
کوک ... خنده ....باشه
کوک میره و به یک قسمتی از دیوار مشت محکمی رو میزنه و در صندوقچه باز میشه و به همراه اون زمین هم میلرزه و جلوی هزار تو کاملا گودال عمیق ایجاد میشه ..... کل نقشه و ساخت اینجا کار خود کوک بود .... علت اون گودال اینه که اگه کسی پی اش کرد و تونست تا اینجا بیای که غیرممکن هست دستش رو باضرب بزنه به دیوار گودال باز بشه و بیوفته اونجا و بمیره .....خلاصه ات و کو ک باهم دیگه رفتن و وارد صندوقچه شدن
این رو بگم خدمتتون که صندوقچه زیادی بزرگ نیست ولی بهد از اول ضربه به دیوار اندازش دو برابر میشه و از توش پله میره به پایین و خلاصه ... کلا یه ساعت و نیم بعد اینها رسیدن مخفی گاه ........کوک.
ات که از خستگی دیگه لش شده بود . کوک در رو باز کرد و
....سلام ...کوک حالت خوبه ... رسید ی ،؟؟
کوک ...نه تو دارم دارم میام .... هوف مگه کوری ...؟؟؟
...اونی که پشتت هست کیه ؟؟؟
کوک . اون ...
دنیا همینقدر بی رحم بود، اون قرار نبود برای همیشه از نیمه
ی وجودش دور شه اما با این حال چرا انقدر سخت بود
یکی گفت
یه چیزی رو فراموش
"
نکن، اونچه که بین دو عاشق باشه ابدیه...اما من هیچوقت
نفهمیدم منظورش عشق بود یا درد؟
غلط املایی بود ببخشید
ات ... ............(قهر کرد )
کوک ... هعی خدا آخه کدوم گروگان گیری ...گروگان رو لوس میکنه ....نچ نچ ..ببین خانم چقدرم که لب و لوچت آویزونه ....
ات .......( بازم هیچی نمیگه و خودش رو جدی میکنه و چپ چپ کوک رو نگاه میکنه )
کوک ..... هوفف باشه باشه ....بیا فقط بریم کا را رو انجام بدیم و بریم بیرون .... هومم شاید رفتیم خرید البته اگه یکی قهر نکنه و ببوسم و بغلم و کنه و ببخشتم شاید یه بستی به همراه خرید م و از دلش در آوردم. هومم؟؟؟ ( یه نگاه به ات .)
ات.. یه نفس عمیق میکشه .... کوک خودش رو کیوت میکنه .....و ات خانم دلش آب شد ......
ات .... وییی خودت رو اینجوری نکن اههه ...باز گولت رو خوردم .... باشه ..حالا زود باش بریم کار هه رو تموم کنیم و بریم خرید و بستنی ...یووووو هوووووو
کوک ... خنده ....باشه
کوک میره و به یک قسمتی از دیوار مشت محکمی رو میزنه و در صندوقچه باز میشه و به همراه اون زمین هم میلرزه و جلوی هزار تو کاملا گودال عمیق ایجاد میشه ..... کل نقشه و ساخت اینجا کار خود کوک بود .... علت اون گودال اینه که اگه کسی پی اش کرد و تونست تا اینجا بیای که غیرممکن هست دستش رو باضرب بزنه به دیوار گودال باز بشه و بیوفته اونجا و بمیره .....خلاصه ات و کو ک باهم دیگه رفتن و وارد صندوقچه شدن
این رو بگم خدمتتون که صندوقچه زیادی بزرگ نیست ولی بهد از اول ضربه به دیوار اندازش دو برابر میشه و از توش پله میره به پایین و خلاصه ... کلا یه ساعت و نیم بعد اینها رسیدن مخفی گاه ........کوک.
ات که از خستگی دیگه لش شده بود . کوک در رو باز کرد و
....سلام ...کوک حالت خوبه ... رسید ی ،؟؟
کوک ...نه تو دارم دارم میام .... هوف مگه کوری ...؟؟؟
...اونی که پشتت هست کیه ؟؟؟
کوک . اون ...
دنیا همینقدر بی رحم بود، اون قرار نبود برای همیشه از نیمه
ی وجودش دور شه اما با این حال چرا انقدر سخت بود
یکی گفت
یه چیزی رو فراموش
"
نکن، اونچه که بین دو عاشق باشه ابدیه...اما من هیچوقت
نفهمیدم منظورش عشق بود یا درد؟
غلط املایی بود ببخشید
۱۰.۲k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.