من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
دیدگاه ها (۱)

باید یکی باشد ...یکی که دزدانه نگاهش کنیدزدانه راه رفتنش را ...

چشمانی پراز شرابِ عاشقی...لبهایی به رنگ تمشک ، لبخندی از جن...

همیشه یکدیگر را با لبخند ملاقات کنید، زیرا لبخند آغازی بر عش...

عصرتون بخیر عزیزان 💕💕😍😍😍

🌱🍒دوش دیوانه شدم،عشق مرا دید و بگفتآمدم نعره مزن جامه مدر هی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط