رخ یار ☆

ته این کوچه ، زِ تاریکی شب بن بست است
سرِ این کوچه ، ز دلتنگی مهتاب بارانی ست
تن من راهی نیست
تن من خسته تر از پاییز است
و در این تاریکی
فقط امید است
که نگه داشته مرا توی این کوچه تنگ
تا ببینم رخ یار
رخِ یاری که به او می بالم...


#شعر_نو
#شعر_عاشقانه
#شعر_ناب
دیدگاه ها (۰)

دختر شاعر ☆

گندم زار ☆

شب سیاه ☆

ما همه هم دردیم ☆

وقتی به بن بست رسیدی ...وقتی به جایی رسیدی که به نظرت آمد ای...

حمزه فلاح

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط