شب سیاه ☆

ماه در آغوش شب به خواب می رود
و من هنوز بیدارم
مگر می شود بی تو به خواب رفت
خاطره ها صف می کشند به خیالم
و من خمار یک لحظه دیدنت ،
با من چه کرده ای ؟!!
هیچ چیز جای خودش نیست
در تنم لحظه ها تب دارند
و من چه بی تابانه
بر شانه های سیاه شب
با خیال تو سفر خواهم کرد...


#امیر_وجود
#شعر_نو
#شعر_عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

رخ یار ☆

دختر شاعر ☆

ما همه هم دردیم ☆

سرمای تنهایی ☆

#عاشقانه_های_من#شعر #شعر_های_زیبا#زیبا #عاشقانه #دلبرانه#خاص...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هفتـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط