نگهبان دریا
نگهبان دریا
پارت ششم
ویو ا.ت
سریع رفتم پایین که...
دیدم جیمین در رو باز کرده و یونگی و یوجین اومدن داخل
+یو،یوجین ...ی،یونگی
یونگی@:ا.ت بیا بریم
+چ،چی داری میگی تو یونگی مگه قول ندادی بهم
یوجین#: ا.ت متأسفیم ولی پدر من جای تو رو فهمید
+یوجین تو قول داده بودی عوضی مگه مگه جنی رو دوست نداشتی هاا (داد) پس چرا نمیری پیش اون چرااا (داد بیشتر)
#ا.ت (گریه)
+چ،چی شده ؟؟
@پدر یوجین جنی رو کشت
+چیی ؟! نههه (گریه و داد)
@ا.ت باید باهامون بیای وگرنه هر سه تامون میمیریم
+من نمیخوام یونگی
@بیاریدش
چند نفر اومدن و ا.ت رو گرفتن
+ولم کنید ولم کنید عوضی هاا جیهوپ جیهوپپ کمکم کن تروخدا
_ا.ت
ویو جیهوپ
اون چند نفر اومدن و ا.ت رو بردن رفتیم سر میز نشستیم
جین؛الان میخوای چیکار کنی ؟!
_نجاتش میدم
جیمین :دیوونه شدی هیونگ پدر ا.ت آدمی نیست که به این راحتی ها بزاره
_تو از کجا میدونی آخه ا.ت دوست نداره اونجا باشه
کوک:اون ها میخوان ا.ت به زور با یوجین ازدواج کنه
ته:از کجا میدونی
بیرون خونه دستگاه ظبط صدا هست ولی تو که گوش نکردی به اون
کوک:وایستا بیارم
کوک رفتم و فلش رو آورد و زد به تلویزیون
شوگا: ا.ت تو رو دوست نداره یوجین
یوجین:میدونم ولی اگر قبول نکنه جون هر سه تامون در خطره
شوگا:میخوای فراریش بدی ؟!
یوجین:دارم یه خونه تو شهر سئول آماده میکنم در اول وقت فراریش میدم
شوگا:خوبه
پایان
_ولی من نجاتش میدم بازم
ویو ا.ت
رفتیم تو جزیره خودمون تا اونجا یک ساعت راه بود من رو با طناب بسته بودن رفتم پیش پدرامون
پدر ا.ت:چطور تونستی فرار کنی هااا
+من یوجین رو دوست ندارم چرا نمیفهمید شما
پدر یوجین :تو غلط کردیی
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه صدا داد یکنفر اومد برگشتم که با ...
نظر یادت نره رفیق!
تا فردا بدرود😎😁
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
پارت ششم
ویو ا.ت
سریع رفتم پایین که...
دیدم جیمین در رو باز کرده و یونگی و یوجین اومدن داخل
+یو،یوجین ...ی،یونگی
یونگی@:ا.ت بیا بریم
+چ،چی داری میگی تو یونگی مگه قول ندادی بهم
یوجین#: ا.ت متأسفیم ولی پدر من جای تو رو فهمید
+یوجین تو قول داده بودی عوضی مگه مگه جنی رو دوست نداشتی هاا (داد) پس چرا نمیری پیش اون چرااا (داد بیشتر)
#ا.ت (گریه)
+چ،چی شده ؟؟
@پدر یوجین جنی رو کشت
+چیی ؟! نههه (گریه و داد)
@ا.ت باید باهامون بیای وگرنه هر سه تامون میمیریم
+من نمیخوام یونگی
@بیاریدش
چند نفر اومدن و ا.ت رو گرفتن
+ولم کنید ولم کنید عوضی هاا جیهوپ جیهوپپ کمکم کن تروخدا
_ا.ت
ویو جیهوپ
اون چند نفر اومدن و ا.ت رو بردن رفتیم سر میز نشستیم
جین؛الان میخوای چیکار کنی ؟!
_نجاتش میدم
جیمین :دیوونه شدی هیونگ پدر ا.ت آدمی نیست که به این راحتی ها بزاره
_تو از کجا میدونی آخه ا.ت دوست نداره اونجا باشه
کوک:اون ها میخوان ا.ت به زور با یوجین ازدواج کنه
ته:از کجا میدونی
بیرون خونه دستگاه ظبط صدا هست ولی تو که گوش نکردی به اون
کوک:وایستا بیارم
کوک رفتم و فلش رو آورد و زد به تلویزیون
شوگا: ا.ت تو رو دوست نداره یوجین
یوجین:میدونم ولی اگر قبول نکنه جون هر سه تامون در خطره
شوگا:میخوای فراریش بدی ؟!
یوجین:دارم یه خونه تو شهر سئول آماده میکنم در اول وقت فراریش میدم
شوگا:خوبه
پایان
_ولی من نجاتش میدم بازم
ویو ا.ت
رفتیم تو جزیره خودمون تا اونجا یک ساعت راه بود من رو با طناب بسته بودن رفتم پیش پدرامون
پدر ا.ت:چطور تونستی فرار کنی هااا
+من یوجین رو دوست ندارم چرا نمیفهمید شما
پدر یوجین :تو غلط کردیی
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه صدا داد یکنفر اومد برگشتم که با ...
نظر یادت نره رفیق!
تا فردا بدرود😎😁
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
۶.۹k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.