🦋رساندن خبر شهادت به مامان فاطمه شاید سخت ترین کار دنیا ب
🦋رساندن خبر شهادت به مامان فاطمه شاید سخت ترین کار دنیا بوده.
هرچقدر هم که مادر دل شیر داشته باشد و هرچقدر هم که دل از فرزند بریده باشد.
مگر می شود به همین راحتی خبر شهادت پسر را به مادر داد؟
🦋شاید برای همین خواست خدا این بوده که مامان فاطمه پیش از همه با خبر شود.
باید یک محرم راز خبر می رساند. و طوری هم می گفت که آب توی دل مامان فاطمه تکان نخورد.
یک جوری که خیالش از بابت تو راحت باشد. مثلاً یک نفر مثل برادر شهیدش. همانی که خبر تولدت را داده بود.
🦋پس از بیست سال حالا بازهم دایی محمد علی مأموریت داشت.
باید پیغامی را به خواهرش می رساند.
خودت که خبر داری حتماً. مامان فاطمه همان شبی که تو شهید شدی خوابت را دیده.
خواب تو را و خواب دایی محمد علی را.
🦋می دانی به مامان فاطمه چه گفته؟
گفته بود: « نگران نباش. محمد رضا پیش من است. »
اصلاً مامان فاطمه خودش تو را کنار دایی محمد علی دیده.
توی خواب فضای خانه آن قدر پرنور و روشن شده بود که انگار آفتاب میان روز توی خونه طلوع کرده.
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#شهید_محمد_رضا_دهقان
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
هرچقدر هم که مادر دل شیر داشته باشد و هرچقدر هم که دل از فرزند بریده باشد.
مگر می شود به همین راحتی خبر شهادت پسر را به مادر داد؟
🦋شاید برای همین خواست خدا این بوده که مامان فاطمه پیش از همه با خبر شود.
باید یک محرم راز خبر می رساند. و طوری هم می گفت که آب توی دل مامان فاطمه تکان نخورد.
یک جوری که خیالش از بابت تو راحت باشد. مثلاً یک نفر مثل برادر شهیدش. همانی که خبر تولدت را داده بود.
🦋پس از بیست سال حالا بازهم دایی محمد علی مأموریت داشت.
باید پیغامی را به خواهرش می رساند.
خودت که خبر داری حتماً. مامان فاطمه همان شبی که تو شهید شدی خوابت را دیده.
خواب تو را و خواب دایی محمد علی را.
🦋می دانی به مامان فاطمه چه گفته؟
گفته بود: « نگران نباش. محمد رضا پیش من است. »
اصلاً مامان فاطمه خودش تو را کنار دایی محمد علی دیده.
توی خواب فضای خانه آن قدر پرنور و روشن شده بود که انگار آفتاب میان روز توی خونه طلوع کرده.
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#شهید_محمد_رضا_دهقان
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
۱.۶k
۲۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.