تک پارتی تهیونگ
توجه توجه این متن هیچ ربتی به هیت دادن به اعضا نداره
تهیونگ : سلام من تهیونگم و تو مدرسه ÷&#^#& درس میخونم ( اسم بلد نیستم ) و خانوادگی پولداریم و من کراش کل مدرسه هستم جز یک نفر
ا/ ت : سلام من ا/ ت هستم و تو مدرسه ی ÷&#^#& درس میخونم و خانوادگی پولداریم و تهیونگ هم کلاسیمع همیشه میاد پیش من و باهام دعدا میفتع ( پچم با هیچکی دعوا نمیفته اگ تو باهاش کاری نداشته باشی)
ا/ ت ویو
معلم داشت درس میداد که یهو زنگ خورد منم نکته هارو سریع نوشتم و خواستم از کلاس رم بیرون که تهیونگ از کنارم رد شد و زد تو کلم
تهیونگ ویو
معلم داشت درس میداد زنگ خورد به ا/ ت نگاه کردم داشت درس می نوشت بعد لند شد که بره بیرون که کرمم فعال شد سریع از کنارش رد شدم زدم تو کلش البته فکر میکردم آروم بخوره اما ا/ ت کلش خورد به در و کلش خون اومد و بیهوش شد
بعد تهیونگ ا/ ت رو برد پبش دکتر مدرسه و دکتر مدرسه گفت باید دو روز استراحت کنه
و تهیونگ ل/ ت رو برد خونش
تهیونگ ویو
نمیدونم چرا ولی انگار هنوزم کع بهوش نیومد بود ولی انگار عاشقش شدم چی نه بابا تهیونگ این چه حرفیه
ا/ ت ویو انگار خواب بودم بهوش اومدم تو ی اتاق خیلی بزرگ بودم باخودم گفتم اینجا کجاست بعد داشتم میرفتم پایین که تابلو های کوچیک و بزرگ روی دیوار خیره شدم عکس های تهیونگ بود عاشقش شدم وای به روی خودمم نیوردم
رفتم پایین دیدم تهیونگ داره غذا درست میکنه گفتم سلام اینجا جاست گفت اها بهوش اومدی اینجا خونهی منه
ا/ ت : من توی خونه تو چیکار میکنم
تهیونگ : راستش ولش کن بیا رو مبل کارت دارم ( منحرف نباشید )
تهیونگ : راستش این چند روزه کمی ازت خوشم اومد
ا/ ت : یعنی عاشقم شدی ( باخجالت)
تهیونگ: آره
ا/ ت : منم
تهیونگ : یعنی میای تا آخر عمر باهم باشیم
ا/ ت : اممممم اره
بعد هم دیگرو بغل کردن و با خوشی زندگی و بعد ازدواج و بچه پیری و اینا😂
باهم بودن و یه روز
هیچ اتفاقی نیفتاد و داستان تموم شد
امید وارم از چرت و پرت های من لذت برده باشید
لایک کن کامنت هم بزار
بی تربیت داره نگاه میکنه برو بزار
و پایان
کامنت یادت رفت
لایک هم یادت رفت😂
شما : چرا ولمون نمیکنی گمشو دیگ
من : باشه خدافظ
ولی کامنت لایک نزاشتی برو بزار
برووووو
. . پایان . .
تهیونگ : سلام من تهیونگم و تو مدرسه ÷&#^#& درس میخونم ( اسم بلد نیستم ) و خانوادگی پولداریم و من کراش کل مدرسه هستم جز یک نفر
ا/ ت : سلام من ا/ ت هستم و تو مدرسه ی ÷&#^#& درس میخونم و خانوادگی پولداریم و تهیونگ هم کلاسیمع همیشه میاد پیش من و باهام دعدا میفتع ( پچم با هیچکی دعوا نمیفته اگ تو باهاش کاری نداشته باشی)
ا/ ت ویو
معلم داشت درس میداد که یهو زنگ خورد منم نکته هارو سریع نوشتم و خواستم از کلاس رم بیرون که تهیونگ از کنارم رد شد و زد تو کلم
تهیونگ ویو
معلم داشت درس میداد زنگ خورد به ا/ ت نگاه کردم داشت درس می نوشت بعد لند شد که بره بیرون که کرمم فعال شد سریع از کنارش رد شدم زدم تو کلش البته فکر میکردم آروم بخوره اما ا/ ت کلش خورد به در و کلش خون اومد و بیهوش شد
بعد تهیونگ ا/ ت رو برد پبش دکتر مدرسه و دکتر مدرسه گفت باید دو روز استراحت کنه
و تهیونگ ل/ ت رو برد خونش
تهیونگ ویو
نمیدونم چرا ولی انگار هنوزم کع بهوش نیومد بود ولی انگار عاشقش شدم چی نه بابا تهیونگ این چه حرفیه
ا/ ت ویو انگار خواب بودم بهوش اومدم تو ی اتاق خیلی بزرگ بودم باخودم گفتم اینجا کجاست بعد داشتم میرفتم پایین که تابلو های کوچیک و بزرگ روی دیوار خیره شدم عکس های تهیونگ بود عاشقش شدم وای به روی خودمم نیوردم
رفتم پایین دیدم تهیونگ داره غذا درست میکنه گفتم سلام اینجا جاست گفت اها بهوش اومدی اینجا خونهی منه
ا/ ت : من توی خونه تو چیکار میکنم
تهیونگ : راستش ولش کن بیا رو مبل کارت دارم ( منحرف نباشید )
تهیونگ : راستش این چند روزه کمی ازت خوشم اومد
ا/ ت : یعنی عاشقم شدی ( باخجالت)
تهیونگ: آره
ا/ ت : منم
تهیونگ : یعنی میای تا آخر عمر باهم باشیم
ا/ ت : اممممم اره
بعد هم دیگرو بغل کردن و با خوشی زندگی و بعد ازدواج و بچه پیری و اینا😂
باهم بودن و یه روز
هیچ اتفاقی نیفتاد و داستان تموم شد
امید وارم از چرت و پرت های من لذت برده باشید
لایک کن کامنت هم بزار
بی تربیت داره نگاه میکنه برو بزار
و پایان
کامنت یادت رفت
لایک هم یادت رفت😂
شما : چرا ولمون نمیکنی گمشو دیگ
من : باشه خدافظ
ولی کامنت لایک نزاشتی برو بزار
برووووو
. . پایان . .
۱۵.۶k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.