صبح را درآغوش گرفتم
صبح را درآغوش گرفتم
دستهایم
خیابان نخستین تابش آفتاب شدند و
معبری برای چشمان تو
دهان کوه را بوسیدم
لبانم چشمهای شدند
و زمزمههایت از نو درخشیدند ...!
دستهایم
خیابان نخستین تابش آفتاب شدند و
معبری برای چشمان تو
دهان کوه را بوسیدم
لبانم چشمهای شدند
و زمزمههایت از نو درخشیدند ...!
۲۷۴
۱۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.