امشب

امشب . . . .


بویِ نبودنت همه جا پیچیده . . . .


و اینجا یک نفر در هیاهویِ شیشه ها . . . .


فریاد می زند . . . .


که تو دیگر نخواهی آمد . . . .


دلم می خواهد . . . .


همه ی شیشه ها را بشکنم . . . .


و گلویِ کسی را پاره کنم . . . .


که پشت پرده ی شیشه ها ست . . . .


خفه اش کنید . . . .


من دیگر طاقت ندارم . . . .
دیدگاه ها (۳)

باید فراموشت کنم . . . . چندیست تمرین می کنم . . . . من می ...

عشق تو , شوخي زيبايي بود که خداوند با قلب من کرد . . . . . ...

گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود..... که دنیا با تمام ...

کلبه ای می سازم.... پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود.... که ...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

black flower(p,280)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط