رمان:دوست دخترم باش
رزی:اخ مامانی قربونت بشم حس میکنم تف مالی کردی منو،میخوام برم برا ادامه تحصیل نمیخوام برم جنگ که اینطور بی قراری.
مامان رزی:دخترم نگرانتم خب بیا بغلم
رزی:دورت بگردم که دلم برات تنگ میشه ماماننی .عه بابایی اومد
بابای رزی:بیا بغل بابایی
رزی:خیلی دلم برات تنگ میشه،خواهشا خوب مراقبش باش من برم پروازم نپره
مامان و بابای رزی: خداحافظ عزیزم مراقبت خودت باش
رزی:شما هم همینطور بای بای بای
رزی سوار هواپیما شد و چند دقیقه بعد هواپیما پرواز بلند شد.
رزی:بالاخره دارم برای آرزوهام قدمی برمیدارم
اما تا اینو گفت ناراحتی در چشمانش موج میزد
رزی:من از کودکی ایران بودم و اینکه بخوام در کنار تحصیل برقصم و بخونم یکمی برام مشکل هست.اما نه من از اولش به امید اینکه روزی بتونم ایدل بشم درس و خوندم و به اینجا رسیدم.
فلش بک کره
رزی چشماش رو باز کرد ولی باورش نمیشد رسیده کره.چمدونش رو برداشت و سریع به سمت دانشگاه رفت.رزی از همون نجوان به دلیل علاقش به کره زبان کره ای رو تا حدی بلد بود اما خیلی خوب نمیتونست صحبت کنه و با مدرک زبان انگلیسی تونست بورسیه رو بگیره.
فلش بک در دانشگاه
در اتاق مدیر رو میزنه و وارد میشه
رزی:سلام(کره ای)
مدیر:سلام عزیزم
رزی:ببخشید من دانشجو جدید هستم از طریق بورسیه اومدم.این مدارک بیشتر کمکتون میکنه(کره ای)
مدیر مدارک رو میبینه و در حینی که در کامپیوتر در حال انجام کاری هست میگه:نمیدونستم کره ای بلدی؟!
رزی:نه فقط برای اینکه گیج نشین این جمله رو اماده کرده بودم
مدیر:اوکی،بیا عزیزم اینم کلید اتاق خوابگاهت با یکی دیگه از بچه ها همکلاسی هستی اونم زبان انگلیسی بلده فکر کنم با هم راحت باشین
رزی:ممنون
رزی در اتاقش رو باز کرد ولی با دیدن صحنه ای که جلوش بود نتوننست خودش کنترل کنه و سریع......
پایان پارت 1
فالو و لایک یادتون نره
مامان رزی:دخترم نگرانتم خب بیا بغلم
رزی:دورت بگردم که دلم برات تنگ میشه ماماننی .عه بابایی اومد
بابای رزی:بیا بغل بابایی
رزی:خیلی دلم برات تنگ میشه،خواهشا خوب مراقبش باش من برم پروازم نپره
مامان و بابای رزی: خداحافظ عزیزم مراقبت خودت باش
رزی:شما هم همینطور بای بای بای
رزی سوار هواپیما شد و چند دقیقه بعد هواپیما پرواز بلند شد.
رزی:بالاخره دارم برای آرزوهام قدمی برمیدارم
اما تا اینو گفت ناراحتی در چشمانش موج میزد
رزی:من از کودکی ایران بودم و اینکه بخوام در کنار تحصیل برقصم و بخونم یکمی برام مشکل هست.اما نه من از اولش به امید اینکه روزی بتونم ایدل بشم درس و خوندم و به اینجا رسیدم.
فلش بک کره
رزی چشماش رو باز کرد ولی باورش نمیشد رسیده کره.چمدونش رو برداشت و سریع به سمت دانشگاه رفت.رزی از همون نجوان به دلیل علاقش به کره زبان کره ای رو تا حدی بلد بود اما خیلی خوب نمیتونست صحبت کنه و با مدرک زبان انگلیسی تونست بورسیه رو بگیره.
فلش بک در دانشگاه
در اتاق مدیر رو میزنه و وارد میشه
رزی:سلام(کره ای)
مدیر:سلام عزیزم
رزی:ببخشید من دانشجو جدید هستم از طریق بورسیه اومدم.این مدارک بیشتر کمکتون میکنه(کره ای)
مدیر مدارک رو میبینه و در حینی که در کامپیوتر در حال انجام کاری هست میگه:نمیدونستم کره ای بلدی؟!
رزی:نه فقط برای اینکه گیج نشین این جمله رو اماده کرده بودم
مدیر:اوکی،بیا عزیزم اینم کلید اتاق خوابگاهت با یکی دیگه از بچه ها همکلاسی هستی اونم زبان انگلیسی بلده فکر کنم با هم راحت باشین
رزی:ممنون
رزی در اتاقش رو باز کرد ولی با دیدن صحنه ای که جلوش بود نتوننست خودش کنترل کنه و سریع......
پایان پارت 1
فالو و لایک یادتون نره
۵.۷k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.