در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم

در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم
به پشت سرم نگاه کردم
جاهایی که از خوشی ها حرف زده بودیم دو ردپا بود
و
جاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای یک ردپا بود
به خدا گفتم در سختی ها کنارم نبودی؟
گفت آن ردپایی که میبینی من هستم؛
تو را در سختی ها به دوش می کشیدم!!
دیدگاه ها (۹)

چقدر حوشحالم که تو رو پیدا کررم.😊 ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪ...

دلتنگیکودکِ چند ساله‌ من است؛که بعد از رفتنتخوب بزرگش کردم.....

چقــــــــــدر #مـــــاه گرفـــــتگے💖 💖 را دوســــــــــت د...

خبرت ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ💖 💖 ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﺖ ﺷﺪ...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۲ فصل ۳ ) جیمین خیره بهم نگاه کرد. لب...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۱۶ فصل ۳ )هیچی نیست. بخواب سرفه شديدي ...

از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو خونه ساعت دوی شب بود ولی با ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط