سناریو اسکیز 7
#درخواستی
#اسکیز
#سناریو
وقتی عضو نهمیم و پر.یو.د شدیم و خیلی درد داریم و عین سگ وحشی شدیم ولی اعضا رومون کراشن
مکنه لاین
هان=
با هم داشتید گیتار تمرین میکردید...بخاطر دردی که داشتی نمیتونستی کامل تمرگز کنی ...بخاطر همین هر دفعه خراب میکردی...که یهو انقدر تند رفتی که سیم گیتار دستت رو برید...تو هم عصبی شدی و و میخواستی گیتار رو بکوبونی زمین که هان مانعت شد..
هان = واستا واستااااااااا
ا/ت = چیههههههههههههههه//با داد//
هان = عزیزم اروم باش ..اون گیتارو بده به من //گیتار رو ازت میگیره...میره چسب زخم میاره و با دقت و اروم دور انگشتت میپیچه...بعد از اینکه کارش تموم یه بوسه ی کوچیک به انگشتت میزنه و بعد گیتار رو میده به دستت ...پشتت میشینه و دستاتو میگیره و اروم اروم دوباره شروع میکنه یاد دادن بهت..//
فیلیکس =
داشتید با هم گیم میزدید ...وسط بازی ها که درد میگرفت با دستت شکمت رو میگرفتی و حواست پرت میشد و فیلیکس همش میبرد...اخر عصبی شدی و پریدی رو تا بزنیش و متاسفانه یا خوشبختانه سر خردی و لباتون به هم خورد ...برای چند دقیقه به چشمای هم زل زدید ...بعد فیلیکس تو یه حرکت جای خودتو و خودشو عوض کرد و روخیمه زد...
فیلیکس= حیف که پر.یو.دی خانم کیم ا/ت ...وگرنه الان کلی بهمون خوش گذشته بود عیبی نداره ...فقط کیس مارک و کیس...
ا/ت = //عصبی میشی// یاااااا الان من.....//فیلیکس نزاشت حرفتو ادامه بدی و لبشو گذاشت روی لبات و شروع کرد عمیق بوسیدن//
سونگمین =
یه روز خیلی عادی ...دلت خوراکی میخواست ...به سمت کشوی داخل اتاقت رفتی تا خورامی برداری ..ولی با صحنه ای مواجه شدی که سیم پیچی های اعصابت بد جور قاطی کرد..خوراکی هات نبود یکی خورده بودشون...
ا/ت = کیممممممممممم سونگگگگگگگگگگ مممممممییییییینننننننننننننننننننننننننن//با فریاد//
سونگمین = //با عجیه میاد// هااا چیه..
ا/ت = به خوراکی های من دست زدی ...دستتو میشکونممممممممم //داد//
//کلی موش و گربه بازی اخرم سونگمین میره اتاق و درو قفل میکنه ...ا/ت هم که از دل درد زیاد میره تو اتاقش و میشینه زمین و زانو هاشو بغل میگیره..بعد از نیم ساعت در اتاق باز میشه و سونگمین با یه دسته گل شکلاتی و کلی خوراکی میاد داخل و قشنگ از دلت در میاره//
جونگین=
معلوم نیست چرا ولی از صبحه وحشی شدی و بچم داره باهات راه میاد چون میدونه حالت هوب نیست و درد داری ...و جالب اینجاست که هروقت دردت میگیره خود جونگین و خاندانش رو مورد عنایت قرار میدی...
ا/ت = یااااااااااا...یانگ جونگین ازت متنفرم...
جونگین = یااااااااا..یانگ ا/ت منم عاشقتممممممممممممم...
و این داستان ادامه دارد...
#اسکیز
#سناریو
وقتی عضو نهمیم و پر.یو.د شدیم و خیلی درد داریم و عین سگ وحشی شدیم ولی اعضا رومون کراشن
مکنه لاین
هان=
با هم داشتید گیتار تمرین میکردید...بخاطر دردی که داشتی نمیتونستی کامل تمرگز کنی ...بخاطر همین هر دفعه خراب میکردی...که یهو انقدر تند رفتی که سیم گیتار دستت رو برید...تو هم عصبی شدی و و میخواستی گیتار رو بکوبونی زمین که هان مانعت شد..
هان = واستا واستااااااااا
ا/ت = چیههههههههههههههه//با داد//
هان = عزیزم اروم باش ..اون گیتارو بده به من //گیتار رو ازت میگیره...میره چسب زخم میاره و با دقت و اروم دور انگشتت میپیچه...بعد از اینکه کارش تموم یه بوسه ی کوچیک به انگشتت میزنه و بعد گیتار رو میده به دستت ...پشتت میشینه و دستاتو میگیره و اروم اروم دوباره شروع میکنه یاد دادن بهت..//
فیلیکس =
داشتید با هم گیم میزدید ...وسط بازی ها که درد میگرفت با دستت شکمت رو میگرفتی و حواست پرت میشد و فیلیکس همش میبرد...اخر عصبی شدی و پریدی رو تا بزنیش و متاسفانه یا خوشبختانه سر خردی و لباتون به هم خورد ...برای چند دقیقه به چشمای هم زل زدید ...بعد فیلیکس تو یه حرکت جای خودتو و خودشو عوض کرد و روخیمه زد...
فیلیکس= حیف که پر.یو.دی خانم کیم ا/ت ...وگرنه الان کلی بهمون خوش گذشته بود عیبی نداره ...فقط کیس مارک و کیس...
ا/ت = //عصبی میشی// یاااااا الان من.....//فیلیکس نزاشت حرفتو ادامه بدی و لبشو گذاشت روی لبات و شروع کرد عمیق بوسیدن//
سونگمین =
یه روز خیلی عادی ...دلت خوراکی میخواست ...به سمت کشوی داخل اتاقت رفتی تا خورامی برداری ..ولی با صحنه ای مواجه شدی که سیم پیچی های اعصابت بد جور قاطی کرد..خوراکی هات نبود یکی خورده بودشون...
ا/ت = کیممممممممممم سونگگگگگگگگگگ مممممممییییییینننننننننننننننننننننننننن//با فریاد//
سونگمین = //با عجیه میاد// هااا چیه..
ا/ت = به خوراکی های من دست زدی ...دستتو میشکونممممممممم //داد//
//کلی موش و گربه بازی اخرم سونگمین میره اتاق و درو قفل میکنه ...ا/ت هم که از دل درد زیاد میره تو اتاقش و میشینه زمین و زانو هاشو بغل میگیره..بعد از نیم ساعت در اتاق باز میشه و سونگمین با یه دسته گل شکلاتی و کلی خوراکی میاد داخل و قشنگ از دلت در میاره//
جونگین=
معلوم نیست چرا ولی از صبحه وحشی شدی و بچم داره باهات راه میاد چون میدونه حالت هوب نیست و درد داری ...و جالب اینجاست که هروقت دردت میگیره خود جونگین و خاندانش رو مورد عنایت قرار میدی...
ا/ت = یااااااااااا...یانگ جونگین ازت متنفرم...
جونگین = یااااااااا..یانگ ا/ت منم عاشقتممممممممممممم...
و این داستان ادامه دارد...
- ۱۶.۴k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط