اگر برای زندگی نامی را انتخاب کنمنام اورا مه میگذاشتم

اگر برای زندگی نامی را انتخاب کنم،نام اورا مِه می‌گذاشتم.
وقتی در مِه گمشده ای، نمی‌توانی بترسی وَ راه اصلی را پیدا کنی. دیگران را نمی‌بینی. حتی خود را هم گاهی نمی‌توانی ببینی.
در مِه داستانِ غمِ چشمان را نمیشود دید. زندگی هم همین است! نمیدانم در این مِه چه چیزی وجود دارد که گاهی تنِ خسته‌ام را،خسته تر می‌کند.
هرکه مرا در مِه میدید، گمان میکرد گم نشده ام. اما اینطور نبود...
، وقتی تورا در لباس کوتاه به رنگ غروب خورشید، دامنی به رنگ آسمان دیده ام، در سینه ام پروانه ها غوغا به پا کردند. گاه نمیتوان در آن مِه خاکستری قدم بردارم تا نزدیکت شوم.اما باز هم میگویم آن مِه خاکستری رنگ را، برای دیدن چشمانت، و بوسیدن موهایت دوست خواهم داشت.

ویرگــــول؛
دیدگاه ها (۰)

آن روز خسته شده بودم از آسمان شهر مان. خانوم آبی مدام غر میز...

آن روز اتفاق نیفتاده را خوب به یاد دارم.شنیده بودم از آسمان ...

😹💔

-و منفرار می‌کنماز فکر کردنِ به تو، مثل رد کردنِ آهنگی که خی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط