پارت

پارت ۳۷

تهیونگ:یجی لطفا برو اتاق
یجی:باشه بابا(رفت)
ا/ت:چرا جلو یجی گفتی؟
تهیونگ:چون بعد این که بله رو بهم گفتی باید بهت ی چیزی میگفتم
ا/ت:خب بگو
تهیونگ:ا/ت....پدر یجی منم
ا/ت:شوخی نکن لطفاً
تهیونگ:شوخی نیس
ا/ت:ت...تو اون شب
تهیونگ:آره
ا/ت:چرا این کارو کردی
تهیونگ:نمی‌خواستم کار اون لیا عوضی بود که تحریک کننده ریخت که بهش تج*اوز کنم اما به تو تج*اوز کردم که این شد
ا/ت:نمی‌فهمم واقعا
تهیونگ:بعدا برات توضیح میدم الان واقعا من و قبول می‌کنی دیگه؟
ا/ت:بخاطر یجی آره.....شاید عاشقت هم بشم بعد ازدواج..
تهیونگ:باشه...
ا/ت:شب بخیر
تهیونگ:پیش من نمیخوابی؟
ا/ت:چرا اون وقت؟
تهیونگ:ما نامزدیم
ا/ت:نامزدیم زن و شوهر نیستیم که
تهیونگ:باشه شب بخیر
ا/ت:شب بخیر

شرط ۵ لایک
دیدگاه ها (۳)

سلام سلاممن فک کنم نباشم چند وقت یعنی دیر به دیر رمان بزارم ...

❤️‍🩹✨🥲

دعوا بخاطر جونگ کوک😂😂😂

پارت ۳۶ ویو تهیونگخب ا/ت دیگه مجبوره باهام ازدواج کنه امشب ب...

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط