پارت ۳۶
پارت ۳۶
ویو تهیونگ
خب ا/ت دیگه مجبوره باهام ازدواج کنه امشب بعد شام جلو یجی ازش خاستگاری میکنم و بعد شام بهش حقیقت رو میگم
پرش زمانی موقع شام
ویو ا/ت
یجی داشت کلی گریه میکرد رفتم بغلش کردم
ا/ت:یجی گریه نکن بگو چی شده
یجی:تو برام بابا نیاوردی....هق...عمو جذاب هم...هق....داره ازدواج میکنه چرا این کارو میکنی باهام....هق.....من بابا میخوام.....هق
ا/ت:الان اگر یکی از پشت در بشنوه خیلی بد میشه یجی بیا بریم شام بخوریم بعد شام حرف میزنیم باشه
یجی:دیدی....هق...الآنم داری...هق...میپیچونی....هق
ا/ت:نمیپیچونم راست میگم یجی گریه نکن دیگه
یجی:بیا بریم پایین
ا/ت:آفرین
رفتیم پایین که پایین دیدیم تزئین شده
یجی:اینجا خیلی خوشگل شده
ا/ت:آره...
تهیونگ:بشینید لطفا
ا/ت و یجی:(نشستیم)
داشتیم غذا میخوردیم که تهیونگ بلند شد و جلوی من زانو زد
تهیونگ:ا/ت....با من ازدواج میکنی
ا/ت:چ..چی
یجی:مامانی قول دادی برام بابا میاری قبول کن
ا/ت:ب...بله
یجی:هورااااااااااا..🥹🥹
ا/ت:(بغض)
شرط ۵ لایک
ویو تهیونگ
خب ا/ت دیگه مجبوره باهام ازدواج کنه امشب بعد شام جلو یجی ازش خاستگاری میکنم و بعد شام بهش حقیقت رو میگم
پرش زمانی موقع شام
ویو ا/ت
یجی داشت کلی گریه میکرد رفتم بغلش کردم
ا/ت:یجی گریه نکن بگو چی شده
یجی:تو برام بابا نیاوردی....هق...عمو جذاب هم...هق....داره ازدواج میکنه چرا این کارو میکنی باهام....هق.....من بابا میخوام.....هق
ا/ت:الان اگر یکی از پشت در بشنوه خیلی بد میشه یجی بیا بریم شام بخوریم بعد شام حرف میزنیم باشه
یجی:دیدی....هق...الآنم داری...هق...میپیچونی....هق
ا/ت:نمیپیچونم راست میگم یجی گریه نکن دیگه
یجی:بیا بریم پایین
ا/ت:آفرین
رفتیم پایین که پایین دیدیم تزئین شده
یجی:اینجا خیلی خوشگل شده
ا/ت:آره...
تهیونگ:بشینید لطفا
ا/ت و یجی:(نشستیم)
داشتیم غذا میخوردیم که تهیونگ بلند شد و جلوی من زانو زد
تهیونگ:ا/ت....با من ازدواج میکنی
ا/ت:چ..چی
یجی:مامانی قول دادی برام بابا میاری قبول کن
ا/ت:ب...بله
یجی:هورااااااااااا..🥹🥹
ا/ت:(بغض)
شرط ۵ لایک
۸.۶k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.