از درد کهنه ای که مداوا نمیشود

.
از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اش
در بیکران چشم شما جا نمیشود

#صدرالدین
دیدگاه ها (۳)

از روز ازل به کائناتشور علی بودبر روی زمین به کائنات نور علی...

🌹 آغازکنم کلام خودباحیدر🌹 در هر دم و بازدم مدد یاحیدر🌹 خلقی ...

کافران می خواستند مردی خداپرست را در آتش بسوزانند. زنبور عسل...

پول . . .از هم پول قرض می‌کردیم. هر وقت پول لازم بودم، اگر ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط