ڪاش ڪمی بیشتر دوستمـ داشتی،
ڪاش ڪمی بیشتر دوستمـ داشتی،
تا اگر روزے از من بی خبر بودے
فڪرت
به زمین و زمان مشڪوڪ میشد،
ڪه تاب نمیاوردے دوریمـ را...
ڪاش ڪمی بیشتر دوستمـ داشتی،
تا به جز من ڪس دیگرے را نمیدیدے
صداے ڪسی را نمیشنیدے،
هواے ڪسی را نفس نمیڪشیدے...
ڪاش ڪمی بیشتر دوستمـ داشتی...
تا از چشمانمـ بی تابیامـ را میخواندے،
لڪنت زبانِ هنگامـ گفتن
"دوستت دارمـ"
را میدیدے ...
تو،
مرا دوست دارے، اما ڪمـ...
آنقدر ڪمـ
ڪه هیچ چیز از
دلتنگی هاے شبانهامـ
نمیدانی...
ڪاش ڪمی بیشتر دوستمـ داشتی،
تا اگر روزے از من بی خبر بودے
فڪرت
به زمین و زمان مشڪوڪ میشد،
ڪه تاب نمیاوردے دوریمـ را...
ڪاش ڪمی بیشتر دوستمـ داشتی،
تا به جز من ڪس دیگرے را نمیدیدے
صداے ڪسی را نمیشنیدے،
هواے ڪسی را نفس نمیڪشیدے...
ڪاش ڪمی بیشتر دوستمـ داشتی...
تا از چشمانمـ بی تابیامـ را میخواندے،
لڪنت زبانِ هنگامـ گفتن
"دوستت دارمـ"
را میدیدے ...
تو،
مرا دوست دارے، اما ڪمـ...
آنقدر ڪمـ
ڪه هیچ چیز از
دلتنگی هاے شبانهامـ
نمیدانی...
۷۸۵
۱۲ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.