اتمثل اینکه یادت رفته جناب مین

ا.ت:مثل اینکه یادت رفته جناب مین ....
من تا 12 سالگیم دوستای صمیمی بودیم(بغض)

یونگی که از به یاد آوردن این خاطرات شوکه شده بود مکث کرد ....
یونگی:ا..ا.ت؟
این ت..تویی؟
ا.ت:پس میخاستی کی باشه
منو باش عاشق کی بودم و هنوز هم عاشقشم(آروم)
یونگی:
اون هننوز هم عاشقمه ...
منم هنوز دوستش دارم
ویو یورا
بعد از چند ثانیه یونگی سریع لب هایش را روی لب های ا.ت گذاشت جالبه مگه نه؟
هیچکدوم فکر نمی‌کردن دوباره همو ببینن اما شد...
اون شب رو تبدیل به شب داغی کردن
یونگی هواسش کامل به سوجون بود و نمیزاشت کسی اذیتش کنه
و بعد از مدتی اون دو ازدواج کردن و صاحب بچه شدن

پایان✨
دیدگاه ها (۱)

رأی ها برابر بود پس با هم میزارمشون

امروز پارت نمی‌زارم فقط ....یاد این افتادم که سال بعد کنار د...

کدوم و کنارش ادامه بدم؟

ا.ت :خیلی ساده بگو چرا اذیتش میکنی؟یونگی :چرا باید بگم ا.ت:ج...

My Vampire p7

وقتی حشر////ی میشه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط