سخت بود

سخت بود
فراموش کردنِ کسی
که با او
همه چیز و همه کس را
فراموش می کردم...
دیدگاه ها (۲)

پنهان ترین واژهای ذهن ....بر مسند خیالت ....جاودانه می ماند ...

در مسجد عشق رفته بودم به نمازگفتند اذان بگو... من از آن گفتم...

جُرمم این دان کهز جاندوست‌ترت می‌دارم

مرا دوست داشته باشهمچونگذشتن از این سو به آن سوی خیاباننخستب...

دوست داشتنت بهانه ایی بود برای زندگی کردن چه سخت است فراموش ...

دلنوشته های من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط