فیک کور پارت۱۶
صبح.
ا/ت از پله ها میاد پایین.
ا/ت:سلام مامان صبحت بخیر.
مامان ا/ت:سلام صبحت بخیر.
ا/ت:مامان من چند شب نمیام خونه بخاطر ماموریتم.
مامان ا/ت:باشه برو.
ا/ت:مرسی بای.
مامان ا/ت:خداحافظ.
ا/ت میره دم خونه ی پیرمردی که دیروز رفته بود،در میزنه.
ا/ت:سلام کسی خونه هست؟
دختربچه درو باز میکنه.
دختر بچه:سلام خانم ا/ت من بابابزرگمو راضیش کردم میتونید امروز اعصباب کشی کنید.
ا/ت:ممنونم.
دختر بچه:خواهش میکنم کاری نکردم،بفرمایید بیاد داخل تا خونرو ببینید.
ا/ت:مرسی...سلام.
پیرمرد:سلام بفرمایید.
دخترب بچه:دستشویی اونجاست این جاهم اتاق خوابه...اینجا پذیرایه،اینجا حاله،اینجا هم اشپز خونس،اینجاهم انباریه.
ا/ت:مرسی.
دختر بچه:خواهش میکنم،ما وسایلمونو دیشب جمع کردیم و رفتیم خونه ی خالم.
ا/ت:ببخشید که بخاطر من مجبور به رفتن از اینجا شدید.
دختر بچه:ایرادی نداره،شما منو یاد ماردم میندازید اونم برای یه ماموریت اینجا رو گرفت برای دستگیر کردن یه گروه خلافکار به اسم بی تی اس که یکی از اونا نصفه شب اومد اینجا و مامانم منو تو کمد قایم کرد،ولی مامانم جلوی چشام کشته شد یعنی اون کسی که اومده بود تو خونه بهش چاقو زد اونم چندبار،منو دید ولی نکشت نمیدونم چرا ولی من اونو ندیدم چون ماسک زده بود.
ا/ت:منم این پروندرو به حده دارم بهت قول میدم انتقامشو میگیرم.
دختر بچه:مرسی ولی مواظب خودت باش اینا از چیزی که فکرشو میکنی خطرناک ترن.
ا/ت:نترس از خودم مواظبت میکنم قول میدم.
دختر بچه:باشه...مادیگه رفتیم،راستی مامانم یه چندتا چیز ازشون جمع کرد و داد به من تا ببرمشون اداره ی پلیس اما من ترسیدم که دوباره اون بیاد وبخواد این دفعه بابابزرگم و خودمو بکشه برای همین نبردم ولی میدمشون به تو بیا.
(یه سری کاغذ و فلش و عکس میده به ا/ت.)
ا/ت:مرسی.
دختر بچه:خداحافظ.(چمدونشو برمیداره و سوار ماشین بابابزرگش میشه.)
ا/ت:خداحافظ.(دست تکون میده.)
ا/ت میره داخل تا مدارکی که دختر بچه داده بودو چک کنه که برقا میره.
ا/ت:ای وای!(با ترس.)نترس بابا این خونه قدیمه ی برقاش رفته کسی نیومده تو خونه.(از حرف بچه ترسیده.😂)
ا/ت یه چراغ قوه پیدا میکنه و میشینه روی زمین تا مدارکارو ببینه.
ا/ت:چقدر چیزمیز داره انگار خیلی وقته که روش کار میکرده...این...این ویدیو چیه؟
ا/ت با خودش یه کیف کولی اورده بود تا وسایلای مورد نیازش دم دستش باشه،کامپیوترشو در میاره تا ویدیو بزاره.
ا/ت:خوب بزار بینیم چیه؟(روی ویدیو ی اول کیلید میکنه.)
داخل ویدیو.
مادر بچهِ:سلام من مامور دان بی هستم که امروز بالاخره تونستم وارد گروه بی تی اس بشم... .
ویدیو وایساد.
بقیه اش توی پست بعدیه❌️
ا/ت از پله ها میاد پایین.
ا/ت:سلام مامان صبحت بخیر.
مامان ا/ت:سلام صبحت بخیر.
ا/ت:مامان من چند شب نمیام خونه بخاطر ماموریتم.
مامان ا/ت:باشه برو.
ا/ت:مرسی بای.
مامان ا/ت:خداحافظ.
ا/ت میره دم خونه ی پیرمردی که دیروز رفته بود،در میزنه.
ا/ت:سلام کسی خونه هست؟
دختربچه درو باز میکنه.
دختر بچه:سلام خانم ا/ت من بابابزرگمو راضیش کردم میتونید امروز اعصباب کشی کنید.
ا/ت:ممنونم.
دختر بچه:خواهش میکنم کاری نکردم،بفرمایید بیاد داخل تا خونرو ببینید.
ا/ت:مرسی...سلام.
پیرمرد:سلام بفرمایید.
دخترب بچه:دستشویی اونجاست این جاهم اتاق خوابه...اینجا پذیرایه،اینجا حاله،اینجا هم اشپز خونس،اینجاهم انباریه.
ا/ت:مرسی.
دختر بچه:خواهش میکنم،ما وسایلمونو دیشب جمع کردیم و رفتیم خونه ی خالم.
ا/ت:ببخشید که بخاطر من مجبور به رفتن از اینجا شدید.
دختر بچه:ایرادی نداره،شما منو یاد ماردم میندازید اونم برای یه ماموریت اینجا رو گرفت برای دستگیر کردن یه گروه خلافکار به اسم بی تی اس که یکی از اونا نصفه شب اومد اینجا و مامانم منو تو کمد قایم کرد،ولی مامانم جلوی چشام کشته شد یعنی اون کسی که اومده بود تو خونه بهش چاقو زد اونم چندبار،منو دید ولی نکشت نمیدونم چرا ولی من اونو ندیدم چون ماسک زده بود.
ا/ت:منم این پروندرو به حده دارم بهت قول میدم انتقامشو میگیرم.
دختر بچه:مرسی ولی مواظب خودت باش اینا از چیزی که فکرشو میکنی خطرناک ترن.
ا/ت:نترس از خودم مواظبت میکنم قول میدم.
دختر بچه:باشه...مادیگه رفتیم،راستی مامانم یه چندتا چیز ازشون جمع کرد و داد به من تا ببرمشون اداره ی پلیس اما من ترسیدم که دوباره اون بیاد وبخواد این دفعه بابابزرگم و خودمو بکشه برای همین نبردم ولی میدمشون به تو بیا.
(یه سری کاغذ و فلش و عکس میده به ا/ت.)
ا/ت:مرسی.
دختر بچه:خداحافظ.(چمدونشو برمیداره و سوار ماشین بابابزرگش میشه.)
ا/ت:خداحافظ.(دست تکون میده.)
ا/ت میره داخل تا مدارکی که دختر بچه داده بودو چک کنه که برقا میره.
ا/ت:ای وای!(با ترس.)نترس بابا این خونه قدیمه ی برقاش رفته کسی نیومده تو خونه.(از حرف بچه ترسیده.😂)
ا/ت یه چراغ قوه پیدا میکنه و میشینه روی زمین تا مدارکارو ببینه.
ا/ت:چقدر چیزمیز داره انگار خیلی وقته که روش کار میکرده...این...این ویدیو چیه؟
ا/ت با خودش یه کیف کولی اورده بود تا وسایلای مورد نیازش دم دستش باشه،کامپیوترشو در میاره تا ویدیو بزاره.
ا/ت:خوب بزار بینیم چیه؟(روی ویدیو ی اول کیلید میکنه.)
داخل ویدیو.
مادر بچهِ:سلام من مامور دان بی هستم که امروز بالاخره تونستم وارد گروه بی تی اس بشم... .
ویدیو وایساد.
بقیه اش توی پست بعدیه❌️
۴.۱k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.