فیک کور پارت۱۷
ا/ت:مرسی.ببخشید.(سوار ماشین میشه.)
جیمین:مگه اینجا زندگی میکنی؟
ا/ت:اره.
جیمین:اِ نمیدونستم!
ا/ت:مگه از اقای کوکی نپرسیدی؟
جیمین:کوکی که مرد.(با ناراحتی.)
ا/ت:چرا؟!
جیمین:چون بهش شک کرده بودیم برای همینم ار ام کشتش که برای بقیه خطری نباشه.
ا/ت:مگه چیکار کرده بود؟اون که ادم خوبی بود!اون شب که من رو سوند فهمیدم ادم خوبیه.
جیمین:چون جی هوپ کشته شده بود و تنها کسی که اونجا بوده کوکی بوده و غیر از اون هیچ کدوم از جنسای که قرار بود از یه نفر پس بگیره نبودن.
ا/ت:چه جنسای؟از چه کسی؟
جیمین:دیگه داری زیادی سوال میپرسی بنظرم!
ا/ت:اخ ببخشید اخه شوکه شدم.
جیمین:ایرادی نداره.(با لحن اروم.)
ا/ت:حالا...حال بقیه چطوره؟
جیمین:حال من و مخصوصا وی اصلا خوب نیست،کوکی رفیق صمیمیه ی
وی بود و جی هوپم رفیق صمیمیه ی من،کوکی جلوی چشای وی با اسلحه کشته شد.
ا/ت:واقعا!
جیمین:اره،از دیشب تا الان نخوابیده، منم به زور وی رو بردم که بخوابه اما نخوابید.
ا/ت:اره خوب خیلی سخته.
جیمین:چطور؟
ا/ت:هیچی همین طوری گفتم.
جیمین:اخه یه جوری گفتی انگار این دردرو تجربه کردی؟
ا/ت:نه نه.
جیمین: خوب،خانم سان یونگ شما شغلتون چیه؟
ا/ت:من؟
جیمین:اره دیگه یونگ باتوام!
ا/ت:من...اِم... .
جیمین:خوب منظورم اینکه چه جور خلافی میکنی؟من و دوستام همه نوع خلاف میکنیم.(با خنده.)
ا/ت:اهان...اهان من چیزه؟
جیمین:مواد میفروشی؟
ا/ت:نه نه!
جیمین:قاتلی؟
ا/ت:اره راه.
جیمین:چه باحال منم دوست داشتم باشم اما قاتل گروهمون کوکی بود حالا که مرده باید یکی جاشو بگیره دوست دارم اون شخص باشم اما شاید شوگا بشه.
ا/ت:چرا شوگا؟
جیمین:چون خیلی خوب اینکارو بلده.(بله از تو اهنگاش معلومه😂بیشتر اوقات خودشو میکشه موندم چرا؟😂)
ا/ت:اهان.
جیمین:خوب رسیدیم پیادشو.
ا/ت:باشه مرسی که منو رسوندی...خداحافظ.
جیمین:چرا خداحافظ میکنی؟
ا/ت:مگه نمیری؟
جیمین:نه،منم دقیقا میخواستم بیام اینجا تا یکم نودل بخرم که تو هم سر راه دیدم پس بیا باهم بریم تو خریدتو بکن منم خرید خودمو میکنم،بعد دوباره میرسونتم خونه.
ا/ت:نه نمیخواد خودم پیاده میرم.
جیمین:نه نمیشه دیر وقته خطرناکه.
ا/ت:باشه مرسی.
ا/ت پیاده میشه و جیمین ماشینو پارک میکنه و با ا/ت میره مغازه.
لایک🔌
جیمین:مگه اینجا زندگی میکنی؟
ا/ت:اره.
جیمین:اِ نمیدونستم!
ا/ت:مگه از اقای کوکی نپرسیدی؟
جیمین:کوکی که مرد.(با ناراحتی.)
ا/ت:چرا؟!
جیمین:چون بهش شک کرده بودیم برای همینم ار ام کشتش که برای بقیه خطری نباشه.
ا/ت:مگه چیکار کرده بود؟اون که ادم خوبی بود!اون شب که من رو سوند فهمیدم ادم خوبیه.
جیمین:چون جی هوپ کشته شده بود و تنها کسی که اونجا بوده کوکی بوده و غیر از اون هیچ کدوم از جنسای که قرار بود از یه نفر پس بگیره نبودن.
ا/ت:چه جنسای؟از چه کسی؟
جیمین:دیگه داری زیادی سوال میپرسی بنظرم!
ا/ت:اخ ببخشید اخه شوکه شدم.
جیمین:ایرادی نداره.(با لحن اروم.)
ا/ت:حالا...حال بقیه چطوره؟
جیمین:حال من و مخصوصا وی اصلا خوب نیست،کوکی رفیق صمیمیه ی
وی بود و جی هوپم رفیق صمیمیه ی من،کوکی جلوی چشای وی با اسلحه کشته شد.
ا/ت:واقعا!
جیمین:اره،از دیشب تا الان نخوابیده، منم به زور وی رو بردم که بخوابه اما نخوابید.
ا/ت:اره خوب خیلی سخته.
جیمین:چطور؟
ا/ت:هیچی همین طوری گفتم.
جیمین:اخه یه جوری گفتی انگار این دردرو تجربه کردی؟
ا/ت:نه نه.
جیمین: خوب،خانم سان یونگ شما شغلتون چیه؟
ا/ت:من؟
جیمین:اره دیگه یونگ باتوام!
ا/ت:من...اِم... .
جیمین:خوب منظورم اینکه چه جور خلافی میکنی؟من و دوستام همه نوع خلاف میکنیم.(با خنده.)
ا/ت:اهان...اهان من چیزه؟
جیمین:مواد میفروشی؟
ا/ت:نه نه!
جیمین:قاتلی؟
ا/ت:اره راه.
جیمین:چه باحال منم دوست داشتم باشم اما قاتل گروهمون کوکی بود حالا که مرده باید یکی جاشو بگیره دوست دارم اون شخص باشم اما شاید شوگا بشه.
ا/ت:چرا شوگا؟
جیمین:چون خیلی خوب اینکارو بلده.(بله از تو اهنگاش معلومه😂بیشتر اوقات خودشو میکشه موندم چرا؟😂)
ا/ت:اهان.
جیمین:خوب رسیدیم پیادشو.
ا/ت:باشه مرسی که منو رسوندی...خداحافظ.
جیمین:چرا خداحافظ میکنی؟
ا/ت:مگه نمیری؟
جیمین:نه،منم دقیقا میخواستم بیام اینجا تا یکم نودل بخرم که تو هم سر راه دیدم پس بیا باهم بریم تو خریدتو بکن منم خرید خودمو میکنم،بعد دوباره میرسونتم خونه.
ا/ت:نه نمیخواد خودم پیاده میرم.
جیمین:نه نمیشه دیر وقته خطرناکه.
ا/ت:باشه مرسی.
ا/ت پیاده میشه و جیمین ماشینو پارک میکنه و با ا/ت میره مغازه.
لایک🔌
۳.۸k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.