شببشب

#شــب_بہ_شــب
#دلتنگتــر_می_شـوم
بدون آنڪہ بہ یاد بیاورم چرا

مڪَـر قـرار نبود فـراموشـم شـوے
پس چرا هنـوز هم هر شـب
دلم براے
شـب بخیـــرهایت تنڪَ می‌شـود
باور ڪن مقصـر مـن نیستم
این تویی ڪہ در سـرم
بی‌نهایت پُر رنڪَی...
دیدگاه ها (۱)

چشمهایت جشن آتش استسالی یک بار به تماشا می نشینمش...و باقی ر...

من از نهایت شب حرف می زنممن از نهایت تاریکی حرف می زنماگر به...

بزرگ که شدید !دلِ دوست داشتنتان که راه افتادیا دستِ گرفتن دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط