فرشته نجاتم
P23
ات ویو
از خواب بیدار شدم و بازم سقف نا آشنا خواستم با دستام چشمام رو مالش بدم ولی دستام اصلا تکون نمیخورد اومدم پاهام رو تکون بدم ولی بازم نشد تصمیم گرفتم که درو برم رو نگاه کنم که چشمم خورد به...
÷هوم عزیزم بیدار شدی
+ج....ج.... جونگین
÷اعع اون موقع که از دستم فرار کرده بودی خوب پرو شده بودی الان به تته پته افتادی؟
+جونگین من بخدا...
حرفت با کوبیده شدن لباش به لبات حرفت نصفه موند.اینو خوب میدونستی که جونگین یه روانی عقده ای سادیسمیه که اگه زندگیش باب میلش نباشه زندگی همه رو سیاه میکنه.
÷عشقم این مدت کجا بودی؟ نمیدونستی ددی نگران میشه؟ چرا وسایلای ددیتو دزدیدی هوم؟ یعنی نمیخواستی ددی ازت یادگاری داشته باشه؟ تو میخوای منو روانی کنی زنیکه هزره
جونگین توی این جملش تون صداش بلند تر میشد و آخر جمله چنان عربدهای کشید که فهمیدی فاتحت خوندس.جونگین بعد حرفش از روی صندلی بلند شد و اومد سمتت و موهاتو کشید و پرتت کرد وسط اتاق. و لباسای تنت رو پاره کرد
+جونگین هق لطفاً هق
÷تو واقعا خیلی عجیبی فکر کردی میخوام بکنمت و بهت لذت بدم ،اون جونگین مرد به جونگین جدید سلام کن
جونگین بعد حرفش دوتا شلاق کلفت رو توی یه دستش گرفت و شروع به شلاق زدن کرد و تو هم مجبور بودی هم تعداد ضربات رو بشماری .
+بیست و هق سه
÷اگه یه بار دیگه تکون بخوری بد برات تموم میشه
+ب.... باشه هق
(دو ساعت بعد)
تقریبا بعد دو ساعت شلاق خوردن بی وقفه جونگین دیگه کارش با شلاق تموم شده بود و حالا با چاقو داشت روی بدنت خط مینداخت.مجبور بودی بیصدا گریه کنی که یه وقت بیشتر از این عصبی نشه
÷خوشگم فیلما کجان
+کدوم....فیلم؟
÷با من بازی نکنننن
جونگین از شدت اعصبانیت چاقو رو محکم وارد پهلوت کرد که باعث شد صدای کوچکی ایجاد کنی
+آخ...
÷م....من،ت..... تقصیر توعه...
جونگین از ترسش یه گوشه اتاق نشست و مثل چی بلند بلند گریه میکرد و دستاش میلرزید که.....
بچه ها جدی جدی احساس میکنم دارم از جونگین یه هیولا میسازم،یا یه هیولا ساختم😶(ولی خودم عاشقش شدم😅)
خب ولی در کل حرفم اینه که ناراحت نشید چون این همش فیکه جونگین خودمون آزارش به یه مورچه هم نمیرسه
جونگین کوچولو🤏✨🎀
ات ویو
از خواب بیدار شدم و بازم سقف نا آشنا خواستم با دستام چشمام رو مالش بدم ولی دستام اصلا تکون نمیخورد اومدم پاهام رو تکون بدم ولی بازم نشد تصمیم گرفتم که درو برم رو نگاه کنم که چشمم خورد به...
÷هوم عزیزم بیدار شدی
+ج....ج.... جونگین
÷اعع اون موقع که از دستم فرار کرده بودی خوب پرو شده بودی الان به تته پته افتادی؟
+جونگین من بخدا...
حرفت با کوبیده شدن لباش به لبات حرفت نصفه موند.اینو خوب میدونستی که جونگین یه روانی عقده ای سادیسمیه که اگه زندگیش باب میلش نباشه زندگی همه رو سیاه میکنه.
÷عشقم این مدت کجا بودی؟ نمیدونستی ددی نگران میشه؟ چرا وسایلای ددیتو دزدیدی هوم؟ یعنی نمیخواستی ددی ازت یادگاری داشته باشه؟ تو میخوای منو روانی کنی زنیکه هزره
جونگین توی این جملش تون صداش بلند تر میشد و آخر جمله چنان عربدهای کشید که فهمیدی فاتحت خوندس.جونگین بعد حرفش از روی صندلی بلند شد و اومد سمتت و موهاتو کشید و پرتت کرد وسط اتاق. و لباسای تنت رو پاره کرد
+جونگین هق لطفاً هق
÷تو واقعا خیلی عجیبی فکر کردی میخوام بکنمت و بهت لذت بدم ،اون جونگین مرد به جونگین جدید سلام کن
جونگین بعد حرفش دوتا شلاق کلفت رو توی یه دستش گرفت و شروع به شلاق زدن کرد و تو هم مجبور بودی هم تعداد ضربات رو بشماری .
+بیست و هق سه
÷اگه یه بار دیگه تکون بخوری بد برات تموم میشه
+ب.... باشه هق
(دو ساعت بعد)
تقریبا بعد دو ساعت شلاق خوردن بی وقفه جونگین دیگه کارش با شلاق تموم شده بود و حالا با چاقو داشت روی بدنت خط مینداخت.مجبور بودی بیصدا گریه کنی که یه وقت بیشتر از این عصبی نشه
÷خوشگم فیلما کجان
+کدوم....فیلم؟
÷با من بازی نکنننن
جونگین از شدت اعصبانیت چاقو رو محکم وارد پهلوت کرد که باعث شد صدای کوچکی ایجاد کنی
+آخ...
÷م....من،ت..... تقصیر توعه...
جونگین از ترسش یه گوشه اتاق نشست و مثل چی بلند بلند گریه میکرد و دستاش میلرزید که.....
بچه ها جدی جدی احساس میکنم دارم از جونگین یه هیولا میسازم،یا یه هیولا ساختم😶(ولی خودم عاشقش شدم😅)
خب ولی در کل حرفم اینه که ناراحت نشید چون این همش فیکه جونگین خودمون آزارش به یه مورچه هم نمیرسه
جونگین کوچولو🤏✨🎀
- ۶.۶k
- ۱۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط