P
P22
جیسونگ ویو
بعد کاری که با ات کردم عذاب وجدان بدی گرفتم ،من اتو دوست دارم ولی میترسم عشق بهش آسیب بزنه .اههه بیا فقط پیداس کنیم
جیسونگ از جاش بلند شد و سراغ گوشیش رفت و بعد شروع کرد به زنگ زدن به ات
-الو آن کدوم قبرستونی رفتی
*الو هق ات هق نیست
-مرتیکه تو کیی؟
*من پسر عموی اتم اسمم چانه، ات داشت گریه میکرد گفت جایی رو نداره که بره منم گفتم بیا خونه من،زمانی که اومدم پایین دیدم فقط گوشیش هست و خودش نیست
-لوکیشن بفرست الان میام
*باشه
جیسونگ با عجله کتش رو برداشت و سوار ماشینش شد و به سمت لوکیشنی که چان براش فرستاده بود حرکت کرد.بعد پنج مین رانندگی بلاخره جیسونگ به مقصد رسید سریع از ماشین پیاده شد و به سمت چان که یه گوشه داشت گریه میکرد رفت
-تو چانی؟
*هق آره ،ات نیست نکنه دزدیدنش
-اههه شت نباید میزاشتم که بره
*الان چیکار کنیم ؟
-تو باید با من بیای
جیسونگ و چان سوار ماشین شدن و حرکت کردن و بعد حدود پنج مین به خونه ای ویلایی رسیدن
-پیاده شو
*باشه
جیسونگ جلو تر حرکت کرد و به سمت در خونه رفت زنگ در رو زد
# اوهه داداش فکر نمیکردم عشقت رو ول کنی و بیای پیش من
-برو کنار بزار باد بیاد
جیسونگ بعد حرفش مینهو رو زد کنار و وارد پذیرایی شد مینهو هم چانو دعوت کرد داخل و اونم وارد پذیرایی شد
# نکنه قراره با این برم کی کلاب؟ حالا من یه چیزی گفتم
-قضیه اون نیست
# پس چیه ؟
-ات به من اعتراف کرد ولی من ردش کردم اونم گریه کرد و از خونه زد بیرون
# احمق چرا وقتی دوسش داری اینطور میکنی
-گویا این آقا، پسر عموی ات هست .ات وقتی از خونه میزنه بیرون میره خونه این یارو ولی این وقتی میره پایین میبینه ات نیست و فقط گوشیش مونده
# خب الان یعنی آن رو دزدیدن
-نمیدونم ولی مراقب این یارو باش بهش شک دارم
# اوکی پس کمکی خواستی بگو
-پس من رفتم
جیسونگ بعد حرفش مینهو و چانو توی اون خونه تنها گذاشت و رفت
بچه ها باید بگم من دیونتونم میگید چرا؟ چون دیشب داشتم تو ویسگون میگشتم و چند تا پارت از قلدر دانشگاه رو دیدم که وارد جستجو ها شده بود رو دیدم و واقعا ذوق کردم
من خیلی دوستون دارم🥹💐❤️🎀✨
جیسونگ ویو
بعد کاری که با ات کردم عذاب وجدان بدی گرفتم ،من اتو دوست دارم ولی میترسم عشق بهش آسیب بزنه .اههه بیا فقط پیداس کنیم
جیسونگ از جاش بلند شد و سراغ گوشیش رفت و بعد شروع کرد به زنگ زدن به ات
-الو آن کدوم قبرستونی رفتی
*الو هق ات هق نیست
-مرتیکه تو کیی؟
*من پسر عموی اتم اسمم چانه، ات داشت گریه میکرد گفت جایی رو نداره که بره منم گفتم بیا خونه من،زمانی که اومدم پایین دیدم فقط گوشیش هست و خودش نیست
-لوکیشن بفرست الان میام
*باشه
جیسونگ با عجله کتش رو برداشت و سوار ماشینش شد و به سمت لوکیشنی که چان براش فرستاده بود حرکت کرد.بعد پنج مین رانندگی بلاخره جیسونگ به مقصد رسید سریع از ماشین پیاده شد و به سمت چان که یه گوشه داشت گریه میکرد رفت
-تو چانی؟
*هق آره ،ات نیست نکنه دزدیدنش
-اههه شت نباید میزاشتم که بره
*الان چیکار کنیم ؟
-تو باید با من بیای
جیسونگ و چان سوار ماشین شدن و حرکت کردن و بعد حدود پنج مین به خونه ای ویلایی رسیدن
-پیاده شو
*باشه
جیسونگ جلو تر حرکت کرد و به سمت در خونه رفت زنگ در رو زد
# اوهه داداش فکر نمیکردم عشقت رو ول کنی و بیای پیش من
-برو کنار بزار باد بیاد
جیسونگ بعد حرفش مینهو رو زد کنار و وارد پذیرایی شد مینهو هم چانو دعوت کرد داخل و اونم وارد پذیرایی شد
# نکنه قراره با این برم کی کلاب؟ حالا من یه چیزی گفتم
-قضیه اون نیست
# پس چیه ؟
-ات به من اعتراف کرد ولی من ردش کردم اونم گریه کرد و از خونه زد بیرون
# احمق چرا وقتی دوسش داری اینطور میکنی
-گویا این آقا، پسر عموی ات هست .ات وقتی از خونه میزنه بیرون میره خونه این یارو ولی این وقتی میره پایین میبینه ات نیست و فقط گوشیش مونده
# خب الان یعنی آن رو دزدیدن
-نمیدونم ولی مراقب این یارو باش بهش شک دارم
# اوکی پس کمکی خواستی بگو
-پس من رفتم
جیسونگ بعد حرفش مینهو و چانو توی اون خونه تنها گذاشت و رفت
بچه ها باید بگم من دیونتونم میگید چرا؟ چون دیشب داشتم تو ویسگون میگشتم و چند تا پارت از قلدر دانشگاه رو دیدم که وارد جستجو ها شده بود رو دیدم و واقعا ذوق کردم
من خیلی دوستون دارم🥹💐❤️🎀✨
- ۶.۰k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط