او به من قول داده بود

او به من قول داده بود
بهترین خاطراتمان را
در اردیبهشت رقم می زنیم
حالا سی روز است
صدای قدم هایش را میشنوم
اردیبهشت را کمی معطل کنید
بگویید رفتن اش را به تاخیر بیاندازد
از صبح فکر میکنم
یک نفر پشت در است
دیدگاه ها (۱)

ترسم این است نیایی نفسم تنگ شودنقش رویایی تو هی کم و کم رنگ...

آهسته زمان رفته و برگشت نداردخوب و بدمان رفته و برگشت نداردع...

به من بهانه ای بده تا کنار تنهایی تو بمانمروی کتفهای تو لانه...

و منروزگاری استبه زنی محتاجمکه غمگینم کندبه زنی که میان بازو...

پارت 6 وقتی دوستش داشتی اما

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط