دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروا
دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروا
نرم نرمک دل به او بستم نمیدانم چرا
با پیامی دل زمن برد آن صبای صبح خیز
با محبت کرد قلبم را به عشقش مبتلا
من نبودم اهل تسبیح و روایت لیکن او
کرده شیدای حدیث و معرفت قلب مرا
شعرهایم ناقص و بی ارزشند و کم فروغ
میکند تأیید و میگوید به شعرم مرحبا
گر کسی پرسد زمن از او چه میدانی؟ بگو
گویمش مجنون اشعار من است آن با صفا
آرزومندم بگیرم یاد او در آغوش خویش
تانگردد بعد ازاین دین ودلی از هم جدا
نرم نرمک دل به او بستم نمیدانم چرا
با پیامی دل زمن برد آن صبای صبح خیز
با محبت کرد قلبم را به عشقش مبتلا
من نبودم اهل تسبیح و روایت لیکن او
کرده شیدای حدیث و معرفت قلب مرا
شعرهایم ناقص و بی ارزشند و کم فروغ
میکند تأیید و میگوید به شعرم مرحبا
گر کسی پرسد زمن از او چه میدانی؟ بگو
گویمش مجنون اشعار من است آن با صفا
آرزومندم بگیرم یاد او در آغوش خویش
تانگردد بعد ازاین دین ودلی از هم جدا
- ۲۰۴
- ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط