نام رمان : باغبان
نام رمان : باغبان
نویسنده : فرشته ۳۷ کاربر انجمن نودهشتیا
خلاصه داستان :
من همیشه به طبیعت عشق می ورزیدم و آرزوی دیدن گل و درخت و چمن و سبزه را داشتم، ولی از وقتی که به یاد می آورم در جنوب شهر و در خانه های کوچک و دلگیر با مستأجری زندگی می کردیم.
پدرم همیشه درگیر کارهای خودش بود و ما را به گردش و تفریح نمی برد. دیدن طبیعت و قدم زدن در کنار رودخانه و تنفس در هوای آزاد و تمیز برایم چون رویایی دست نیافتنی بود…
www.98ia.com
nafas
نویسنده : فرشته ۳۷ کاربر انجمن نودهشتیا
خلاصه داستان :
من همیشه به طبیعت عشق می ورزیدم و آرزوی دیدن گل و درخت و چمن و سبزه را داشتم، ولی از وقتی که به یاد می آورم در جنوب شهر و در خانه های کوچک و دلگیر با مستأجری زندگی می کردیم.
پدرم همیشه درگیر کارهای خودش بود و ما را به گردش و تفریح نمی برد. دیدن طبیعت و قدم زدن در کنار رودخانه و تنفس در هوای آزاد و تمیز برایم چون رویایی دست نیافتنی بود…
www.98ia.com
nafas
۱.۵k
۱۶ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.